نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

درگیر دریا شدنیم...

 «دل خوشی چیزیه شبیه همه چیز های دیگه!دل خوشی چیزیه که هم خوردنیه هم پوشیدنیه!هم دیدنی!اونقدر بزرگه که دنیا توش گم می شه و انقدر سبکه که می تونی تو یه روز ابری تو جیب هات قایم اش کنی و بین سیل جمعیت گم و گور شی....میتونی هر روز و شب بدون نگرانی از تکراری شدنش بهش فکر کنی؛با هاش سر کنی؛زندگی کنی.حتی می تونی قدیمی ترین لباستو که از مدش شصت قرن گذشته بپوشی و جلو اینه مدت ها خودتو نگاه کنی و بگی قشنگه!دل خوشی چیز خوبیه....اگه باشه...»


                                                                                                                                                                                                           شر شر شر شر!(تند تند پشت سر هم)........................شر.......شر....!(اروم تر می شه...)

چشم هام رو به زووور باز می کنم.چه خبره باز؟!

اتاق چرا اینقدر تاریکه؟!....نگاهم به پنجره یاتاقم می افته که لخت و عور بی پروا زل زده به صورتم!(قراره هفته ی دیگه پرده ای رو که براش سفارش دادیم بیارن)...چه بی حیا!...

شرشر....شر شر.....شرشرشر...(تند تند پشت سر هم دوباره!)

زیر لب می گم:اااه!بارونه!

و ناخود اگاه... میخ کوب می شوم....میون زمین و اسمون و رخت خواب با دهانی باز لحظه ای می میرم!

چی گفتم؟!...اااه؟؟؟... گفتم اه؟!....اه!بارونه ؟!نه!!حتما اشتباه شنیدم!!!(مگر می شه ادم حرفی رو که خودش می زنه اشتباه بشنوه؟!!!)

انگار بعد از مدت ها یاد چیزی افتاده باشم مثل ملخ از رو تخت می پرم رو پنجره و با یک حرکت پنجره رو تا دلش باز می کنم!

شرشرشرشرشرشر!اوووووووووووووووووووف!عجب بارونی!یاد حرفی که چند لحظه پیش زدم می افتم!(بیشتر شبیه زر بود تا حرف!)

قدیما(نمی دونم کی...شاید چند ماه پیش شایدم پاییز پارسال)تا صدای بارون به گوشم می رسید مثل جنی که موش رو اتش زده باشند؛ اگر خونه بودم بدو بدو  می رفتم بالا پشت بوم؛یا اگر سوار تاکسی بودم با کله پیاده می شدم و تا خونه یه ضرب پیاده خیابون ها رو گز می کردم....(نه!میخوام شما بفهمید تا چه درجه خر بودم!!!)

اه!(این بار نه به خاطر بارون...بلکه از درد ).... با دستم قفسه سینم رو چنگ می زنم!....چته  باز؟! چه مرگته؟!بذار از خواب پا شم بعد!زهلم!

چهار چنگولی می پرم تو رختخواب و بی خیال خودم و دنیا می شم.....اه ه ه ه !...


«دنیا دیگه مثل تو نداره......نداره  نمی تونه بیاره!»

« هیشکی مثل تو نمی تونه....نمی تونه قلبم رو بخونه!» ...........«بگو؛بگو!کدوم خیابونه....که من رو به تو می تونه برسونه!...»

 تا گردن  فرو رفتم تو جزوه ی جفرافیای جهانگردی!(از کی اینقدر درس خون شدم؟!)..... دختر های دانشگاه ماشین رو گذاشتن رو سرشون!مثلا قرار بود تو این یک ساعت استراحت ؛گم شیم درس بخونیم !

-نیییییییییلو!بیا تو باغ دیگه! ای بابا!سرطان بگیری اللهی!کم خر بزن!

-  شما به خود کشی ادامه بدید!(با لبخند ملیح می گم...محجوب شدم!..نمیدونم از کی!)

بچه ها باز جیغ و داد می کنن...

دی جی هاکان هنوز رو مخ می ره...«بگو بگو کدوم خیابونه....که من رو به تو می تونه برسونه....»


 بی حوصله؛بی انگیزه؛بی نشاط؛بی هدف و هزار تا «بی» دیگه رو قاطی کن ؛هم بزن و اسم آشی رو که پختی  بذار آش نیلو قلمکار!

حوصله ی اپ کردن؛عاشق شدن؛درس خوندن؛زندگی کردن و مردن و هچ کوفت دیگه ای رو ندارم!

ناشکر روزگارم ! نمی دونم چرا ادم هایی مثل مهر جویی؛بیضایی؛بهنود و خیلی های دیگه پر انرژی همچنان حرکت می کنند و ما با اختلاف سن ۴۰ ساله!اینجور کلافه و خسته(معلوم نیست از چی! انگار کوه کندیم!هه!) کسل و پکر و داغونیم!

اگر بگم که موج دریاییم که نیستیم!بگم عاشق شدیم ...که نشدیم! بگم عاقل شدیم که اونم نشدیم!

پس چه اتفاقی برای زندگی های کوچک قشنگ مان افتاده که اینقدر به دام روز مرگی افتادیم...؟!! چمون شده؟!

چه کسی بود که می گفت زنده بر انیم که ارام نگیریم؟! چه کسی بود که مدام این شعر را پشت سرهم زمزمه می کرد؟!«جوانی اغاز می کنم...جوانی اغاز می کنم... .

ما کدام یکی هستیم؟ان که دوباره جوانی اغاز می کنه یا ان که جوان است؟!

کجاست نیلوفرانه ی گذشته؟!قهر مان بازی هایمان چرا مرد؟!

چی کمه؟..........دلخوشی؟....امید؟عشق؟طراوت؟.....(هیچکدوم رو مثل ادم نداریم که...)

.

نظرات 48 + ارسال نظر
بیتا شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:52 ق.ظ http://joknameh.blogsy.com

سلام
خوبی؟
سراغ ما هم بیا
لینک جوکنامه یادت نره
بای



چشم!!!

نیمام دیگه! شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:19 ق.ظ

همه ی حرفاتو هستم...حوصله نداری...کی حوصله داره؟ نشونم بده بیشتر بشناسمش.
-----
آره.آدما بعضی وقتا حتی حرف خودشونو هم اشتباه میشنوند.
==
این پستتو لینک میکنم.هیچی رو مثل آدم نداریم.

خودم که اگه پیداش کنم با هاش ازدواج می کنم!شناخت بماند!
لطف می کنی!
ادرستم عینه بچه های خوب بنویس بچه جون دهه!

شادی شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ق.ظ http://shadiin.blogsky.com

سلام نیلو جونم
الهی که من فدات شم که تو انقد قشنگ می نویسی
نیلو وبلاگم همینیه که میبینی٫همون قبلیه هست
حتما سر بزنیا٫اخه نظر تو خیلی واسم مهمه
راستی مامانم اجازه داد که باهات بیام دانشگاه٫تو فقط روزش رو بگو
تا بعد خداحافظ

ای جان!عقشولی من بیدی تو!
وای بچه ها! یک زکانی من تمام مطالبم رو گوشه کتاب های این دختر بدبخت می نوشتم و تنها خواننده ام این بود!یادش بخیر!

یاشار شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.yashaar.blogfa.com

الن تو کافه نت ام وبا توجه به اینکه حالا حالا ها به روز نمی کنی می دارم تو خونه بخونمش که هیچ چیزیش برای نظر دادن از دستم نره.
فعلا اول!

از اونجا که تا کور شود هر انکه نتواند دید! من زودی اپ می کنم که چشم و چال شما بریزه بیرون!

متولد ماه فوریه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ

اصن ایرادی نداشته بید به نظر من تنها راه نجاتت خودکشیه قول می دم خودم حلواتو پخش کنم اگرم دلت گرفته چارش یه لیوان آب جوشه ۳ سوته واز می شه راستی چه گیری دادی به من ؟ خستم کردی بس که پی ام های عاشقانه واسم می زنی بگم ها من خر نمی شم که نمی شم ! همین طوری که شماره تلفن بهت نمی دم باید ۱ روز منو ببری بیرون ناهاری چیزی دعوتم کنی شاید حال کردم تازه باهات دوس شدم !

ببین! من خودم تو کار صادرات و پخش مستقیم حلوام!صوبت نکن!
راجب این گیر و اینها هم باید بگم که!
از عشق تو من مرغم قد دقد! یا با من مزدوج می شی! یا خودمو خودتو می کشم یکجا!(اینها رو گفتم بخندی دلت باز شه ها!)سه نقطه دی!

متولد ماه فوریه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:05 ب.ظ

ای بابا ! خانوم محترم من قصد ازدواج ندارم ! چرا این قد اذیت می کنی هر وقت با آی دی february_birthed ؛ sign in شدم دیدم هزار تا ماچ و بوسه ردیف کردی ! به جان خودم اگه یه بار دیگه مزاحم بشی زنگ می زنم ۱۱۰ حالا درسته که خوش تیپم و کارم درسته ولی قرار نمی شه هر کی که می آد ازم خواستگاری می کنه بهش جواب بعله بدم (اینا رو نگفتم که خوشت بیاد دوباره پی ام بزنی ها ! چشمک !)

عمو هندونه شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:25 ب.ظ http://hendoone.blogsky.com

ای بابا ... من خیال کرد تو یکی حداقل حالت خوب میشه ...
میبینم که کم کم دانشگاه رفتن داره روت اثر میکنه !!!
:)
میدونی چی کمه ؟ ... اگه نمیدونی حداقل اینو میدونی که این چیزایی که گفتی کم نیست ... یه چیز دیگه ! یه چیزیه تو مایه های حوصله ولی بوش بهتره و بزرگتره ... و ...
دیگه حالت چطوره !!!!
...

روزنه امید شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ب.ظ

نیلو اگه بگم این دفعه نمی خوام امید بدم باور می کنی فقط دلم می خواد گریه کنم... همین!!!
ببخشید به زودی خوب می شم...
:) شاد و موفق باشی عزیزم...
نیلو این دفعه تو به من بگو خدا بزرگه...

نوید ||‌ پسر جنوب و پشت کنکوری || شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:56 ب.ظ http://South-Boy.BlogSky.Com

سلام توت فرنگی خانوم خوبی ؟ خسته نباشی انشالله که موفق و موید باشی .. منم اولا همینجوری بودم اما باید یه کاری کنی روزی ۳ تا قاشق : صبح ٬ ظهر ٬ شب یه چیزی هست قرمز رنگه مثل خونه (( بتادین )) بخوری جواب میده البته افروز هم سهم بسزایی داره .. درد برادر کشته رو برادر کشته میداند منم مثل تو بودم دقیقا !! خوب میشی .. یه سری هم به من بزن منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید ||‌ پسر جنوب و پشت کنکوری ||

سید محمود یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ق.ظ http://topphoto.blogsky.com

دوست من سلام - خوشحالم به به من سرزدی - برم متننو بخونم -شاد موفق وپیروز

مریم دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:54 ب.ظ http://meslemaryam.blogfa.com

نیلو واقعا گل گفتی... چمونه؟.... حال و هوای هیچی نداریم جز همین اینی که الان هستیم... اگه تا آخرش اینجوریه من یکی پایه نیستما... به کی بگم؟؟

لیموی صورتی سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

موجیم که آسودگی ما عدم ماست؟؟؟؟؟؟؟
آره؟؟
نمیدونم نیلو..واقعا نمی دونم چیمون تو این خراب شده کمه...بعضی وقتا فکر میکنم..بابا..فقط من نیستم که درد دارم..این همه آدم دارن تو خودشون بال بال میزنن..اما یادشون نرفته چه جوری زندگی کنن...به خودم میگم..دختر..تو به زور ۱۸ سالته..۱۰ سال دیگه که واقعا اون روی زندگی رو دیدی چی کار میخوای بکنی...
ولی نیلو جونم..بازم قانع نمیشم...بازم تو ین مخم نمیره که این فقط من نیستم که مشکل دارم...
میگم بیا به قول بعضیا...بیخیال دنیا شیم!
ما آس و پاسیم بیخیال!!!
هستی؟؟؟!!!

صبا سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.joojoonaz.persianblog.com

سلام نیلوفر عزیزم ...اولش خواستم نصیحتت کنم و از این حرفها...ولی بعدش دیدم که بابا حال من بدتر از تو نباشه بهتر از تو نیست پس چطور میتونم نصیحتت کنم و بگم که با یه دید دیگه ای به زندگیت نگاه کن ...میبینم که ما رو هم قابل ندونستی و به ما لینک ندادی ..باشه اجی ..بیخی......موفق باشی نیلوفر عزیزم ...بای بای

دلتنگ سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:10 ب.ظ http://depress.blogfa.com

دنیا ما آدمارو خواب میکنه ما هم دستامون و میگنیم تو موهای دنیا و خوابش میکنیم!!‌:ی

حمیدرضا سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:16 ب.ظ

سلام خانومه عصبانی !
خوبی ؟
مسخره این چیزا چیه می نویسی واسه آدم !
چی شده ؟
خوب بگو !
چرا هی طعنه می زنی !

ستاره چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:50 ب.ظ http://setareye.sharghi.mihanblog.com

سلامممممممممممممممممممممممممممممممم...
انقده دلم برات تنگولیده که حد و حساب نداره ه ه ه ه ه ه ه ....
خوبی؟:؛<:*:*:*
چه خبرا؟:ی
خبری ازت نیست؟!!!!!! چرا دیگه ضیافت نمیای؟:ی میبینی چقده توپه ضیافت:ی؟بیا خوش میگذره:* راستی وبلاگمم آپ کردم:؛<:* منتظرت هستم هم تو وبلاگ هم تو ضیافت:* ...یا حق

گیلاس چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:11 ب.ظ

سلامممممم...خوبی...به به می بینم که مث همیشه..سر حال و شاد هستی...مث خودم...حالت از همه چی بهم می خوره....(نیش)...چرا حرف میزاری تو دهن من دختر....من تو رو فراموش کنم....یه چیزی میگی ها....قاطی می کنم..من دوستت دارم هزار تااااااااااااااااااا ...راستی برا اینکه حرصت در بیاد...من با حمید موافقم...(نیش)....دیگه اینکه الان برات میل میزنم و شماره ام رو میدم....قربونت برم...هزار تا...بای

یاشار چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

نیلوفر دیگه هیچ کدوممون اون آدمه قدیمی نیستیم عزیزم!
مجبوریم بزرگ بشیم و همهء بزرگترا موقع بارون میگن اه و همهء بزرگترا موقع بارون یه جوری میرن که خیس نشن یاد کتاب شازده کوچولو افتادم راستی اگه بهت یه مار که یه فیل رو قورت داده نشون بدن چی می گی ؟
در مورد اون قضیه هم فکر کنم همونی که چلچراغ نوشته بود از همه بهتر باشه : اگه اخراج نشده بودنم تا حالا اخراج شدن.
من آزاد نمی خونم ولی بچه های دانشگاه آزاد اسم استادا رو هم می دونستن از اون بدتر اسم دانشجو ها رو. چی بگم که بعضی از راننده تاکسی های خط هم یه تیکه هایی بهمون انداخته بودن قبلش بدیش اینه که وقتی یه عده از دانشجو ها تو یه شهری مثل قزوین این کار رو میکنن کسی فکر نمی کنه بابا اینا فقط یه گروهن الان همه نسبت به دانشجو ها یه دید دیگه دارن . نه از از بعد از اینکه لو بره ها قبلش بدترم بود باز الان معلوم شده یه گروهن.
می خواستم چند تا چیز دیگه هم بگم دیدم نگفتنش بهتره.
قربانت

طناز چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:43 ب.ظ http://tannazvarozegar.persianblog.com

سلام ...تو که هنوز زنده ای .....فدات بشم ....مثل همیشه جینگول بود ......

فائزه پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ق.ظ http://gorbebiamanobokhor.persianblog.com

سلام نیلو جون! راستش این بار چندمه که من میام وبلاگت و این مطلب رو می خونم ولی کامنت نتونستم بذارم...کلی مخ گذاشتم رو مطلبت بازم سعیم رو می کنم.فعلآ

بانو پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:33 ق.ظ http://sayehforoosh.persianblog.com

برات آرزوی دل خوش می کنم ... ارزون نیست ... زیاد هم گرون نیست ... فقط یه کم سخت پیدا می شه !

یکم؟!هه!

متولد ماه فوریه پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ق.ظ

ببین من به جای اینکه یه کیلو واست شعار بدمو و سعی کنم جامعه بشریتو جلوی چشات تکون بدم هنوز هم حرف خودمو می زنم می خوای قبول کن یا نکن اصن می خوای یه کاری کن یه نامه به کد پستی ۱۴۵۷۴۶۸۹۰۰ بزن بنویس که سلام آقای متولد ماه فوریه من کتک می خوام ! منم در اسرع وقت می آم یه ۲ تا می زنم تو دهنت تا از حالت دپ خارج بشی

نه کتک چیه!
من ازدواج می خوام! همین که گفتم!
اصلا می دونی درد من چیه؟! من عاشق تو شده بیدم و خودم خبر ندارم!
جدی می گم ها!
اما از همین اولش گفته باشم که من با خشونت نمی تونم زندگی کنم!
(اینها رو گفتم که مثل همیشه یکم دلت باز شه!!(نیش)
من خودم تو دهن ادم هایی مثل تو روزی صد مرتبه می زنم!(زبون درازی)

من خودم و مسعود پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:08 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com


این نیز بگذرد ... !

همه چیز می گذرد عزیزمْ مطمئن باش!
اما اینکه برای گذشتنش چه تاوان هایی باید داد مهمه!

یاسمن پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:19 ب.ظ http://mehrabooni-sedaghat.blogfa.com

خیلی مطلبت در مورد دلخوشی دوست داشتنی بود... تورو خدا از خودت بی حوصله گی در نو کن!

کی گفته من بی حوصله بیدم(به کار گیری فعل معکوس بر ره!)

نیشگون جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:38 ب.ظ http://nishgon.mihanblog.com

آخی ... ! جالبه ..
همیشه جلبه ...
باز هم جالبه ...
حرفی برای گفتن نداشتن جالب تره !

جالبی بیشترش اینجاست که شما خودتم جالبی!

لیموی صورتی جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

نیلوووووووووووووووووووووووووو
نمیدونم دلم چقدر گرفته....
خودمم نمیدنم چرا اومدم اینجا....
نیلووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

ججججججججججججججججججججججججججججججان!
الهی نیلوفدات شه و نبینه غمتو! که پیش غم خودش هیچه!
بخند دیگه!
ای جان!

متولد ماه فوریه شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:57 ب.ظ

eeee! که دست بزنم داری ! آره !؟ خوب شد قبل از اینکه راجع بت فک کنم همچین چیزایی رو گفتی! می گم ها ! به یه برنامه بذاریم تویه پارکی چیزی بعد منم بخاطر این حرفت دلتو می شکنومو بهت می گم نه دیگه تو همه ی شانساتو با من از دست دادی ! بعد تو هم می شنی واسم زار زار گریه می کنی نظرت چی بید هان ؟ ! تازشم کی گفته دلم بسته ست که بخوای بازش کنی اون کسی که دلش بستس تویی که چارشم بهت گفتم یکم جوهرنمکه رو با آب قاطی می کنی هر ۸ ساعت یه بار می خوری بعد ایشااله خوب خوب می شی !

ایمان دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ق.ظ http://forsate.persianblog.com

فقط می تونم بگم واقعاٌ نیلوفرانه ای .................. کاشکی می تونستم یک چیزهایی رو بفهمم ولی چند ساله هیچ کدومتون همکاری نمی کنید کاشکی حداقل دلیل همکاری نکردنتون هم می دونستم ......
اگه دوست داری میل بزن . ممنون .

لیموی صورتی دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ب.ظ

دوس دارم هر روز بیام اینجا و دوباره و سه باره همه آرشیوتو بخونم!
چیه؟!
چرا این جوری نیگام میکنی؟!!!
خوب دوس دارم!!!

قلب شکسته دوشنبه 7 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام به نیلوفرنگی خوب و قشنگ و مهربون و دوست داشتنی خودم.... نیلوی خوبم... همه مون این روزا اینطور شدیم... من خودم کم جوانی رو می بینم که مثل دوستمون آلبالو باشه و همه چیز رو آلبالویی ببینه... خودم گاهی با دیدن هر چیزی کلی غم و غصم میگیره.... چند روز پیش که داشتم قدم می زدم تا شاید کمی حال و روزم بهتر بشه قدم به قدم بدتر میشدم... هر گوشهء خیابون یه جوان رو میدیدم که بساطی پهن کرده و از این طریق می خواد یه لقمه نون دربیاره... چیزی که از همه برام عذاب آور تر بود فروش کتابای دسته دوم یه دانشجو بود.... خیلی دردآوره نیلو.... فکر کن که چقدر باید به پولس احتیاج داشته باشه که مجبور به این کار شده.... بیشتر از این نمی خوام اعصابتو خورد کنم و از غم و غصه بگم... اینا رو گفتم که بدونی چرا جوانای حالا اینقدر با جوانای قدیم فرق دارن... بدونی که هر قدرم که تند تند راه بری بازم از قافله عقبی .. بدونی اینقدر دزدی.. ریا .. دو رویی توی جامعه مون هست که هیچوقت نمی تونی به دستی اعتماد کنی.. به شونه ای که سرت رو موقع خستگی بهش تکیه بدی... نیلو زندگی سخته ... ولی همه اینا رو میشه با بی خیالی و بی تفاوتی از کنارشون گذشت و فکر کرد همه چیز خوبه(که البته دروغ گنده ای) ولی چاره ای جز این نیست...
.................
نیلوفرنگی عزیزم .. بازم من دیر اومدم اینجا و تو حتی به کامنتهات جواب هم دادی... امیدوارم منو ببخشی... من دانشجوی شهرستانم و هر هفته فقط ۲ روزش رو کامل خونه خودمونم و همیشم در اولین فرصت به نیلوفرنگی خوبم سر میزنم هر چند گاهی اونقدر عجله دارم که فقط می تونم بخوانم و نمی تونم کامنت بگذارم ولی باور کن همیشه در اولین فرصتم میام پیشت... نوشته های قشنگت رئ خیلی دوست دارم و همیشه برات آرزوی خوشبختی و سلامتی دارم و امیدوارم به همه آرزوهای قشنگت برسی دوست نازنینم. ببخش که زیاد حرفیدم .
دوست دارم نیلوفرنگی :)

لیموی صورتی سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:22 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

نیلو...نیلو...نیلو...!
دخترداییت بود بهت می گفت لیلوفر؟!!
ای جاااااااااااااااااان
ماچ ماچ!

قلب شکسته سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:52 ب.ظ http://namehayesargoshade.persianblog.com

دلم برات تنگ شده نیلوفر... نمی خوای بنویسی؟

ای جان...چشم می نویسم!
بابا من بیماری فراخی دارم!
درک کنید!
(دهن منو باز می کنید!!!)

قلب شکسته پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:13 ق.ظ

سلام نیلوفرم ....
راستیتش... نگرانت شدم ...
نه برای اینکه نمی نویسی.... نه.....
اصلا هر وقت دوست داشتی بنویس......
امیدوارم همشه شاد و سلامت باشی
امیدوارم نیلوی قشنگم هر مشکلی داره زودتر برطرف بشه.
مراقب خودت باش نیلوفرنگی خوبم.

متولد ماه فوریه پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ق.ظ

ا ه ه ه ه ه ه ه ! چه قزه منتشو می کشن !‌ به جای منت کشی بزنین تو سرش تا آپ کنه ! به دختر رو بدی همین می شه دیگه ! بچه پر رو آپ کن بینم ! D:

ببین!
توووووووووووووو جرئت داری ای دی مسنجر یا ایمیل ادرس یا اصلا ادرس خونتون رو بده!
اووووونوقت بهت می گم ماجرای بچه پرو و رررررو بدی چیه!
هر کی نده!
(زبون درازی!)

قلب شکسته پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ب.ظ http://namehayesargoshade.persianblog.com

سلام به نیلوفر نگی خوبم........ دوست عزیزم... راستش.. یه نوشته جایی از رو دستت خواندم ... دلم می خواد اگر دوست داشتی آدرس ایمیلتو برام بگی تا بیشتر باهم صحبت کنیم...
نیلوفر خانومی آدرس ایمیلمو براتون گذاشتم اگر دوست داشتید آدرستونو یه جوری بهم بدین چون اینجا هر چی گشتم نتونستم آدرس ایمیل رو پیدا کنم ..... من تا صبح جمعه اینجام خوشحال میشم بتونم باهاتون حرف بزنم ...
دوست خوبم مراقب خودت خیلی باش .
دوستت دارم

چشم گلم ادرس ایمیلمو برات ایمل می کنم!( چه ایمل تو ایمیلی شد!)

یاشار پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:29 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

یادمه یه روز یه نیلوفری بود که می خواست زود آپ کنه چشم من رو در بیاره.
همین جوری گفتما منظورم کس خاصی نبود( اون کله ای که می چشمکه - احتمالا یه چشمش در اومده ).

مراجعه شود به چند تا کامنت پایین تر که راجب بیماریم توضیح دادم!
ای خدا! من رو با وجود یاشار نام ها!دشمن شاد نکن!( زبببببببببببببببون درازی)

متولد ماه فوریه جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:40 ق.ظ

ببین ! آدرس خونه رو نمی دم چون می دونم دیگه هر رو بلند می شی می آی خواستگاریم و دوباره مثه قبلنا بهت جواب رد می دم تو هم خودت بهتر از من می دونی دیگه که خیلی خیلی دختر احساساتی با روحیه لطیف و پروانه ای {oh! my god} و اینا هستی دوباره ضایع بَبَیتی و می شینی گریه میکنی تازشم تو دیگه نگو آی دیت رو بده خوبه هروقت که با آی دی february_birthed کانکت شدم ۷۰٪ پی ام هام از تو بوده با محتوای کجایی پرنده ی عشقم ! بهر حال اگه دردی ! چیزی داری می تونی پی ام بزنی مثه همیشه !!! D:

باران جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:36 ب.ظ http://htt/baroonkhoobe.blogfa.com

ببخشید نیلو جون که این سوالو میکنم اخه اصلا ربطی به وبلاگت نداره!
ولی تروخدا به من بگو این ازمون علمی کاربردی چه جوریه ؟سخته اسونه؟اخه من رشته ی تو رو خیلی دوست دارم .یه سر به وبلاگم بزن جواب سوالم رو بده.
مرسی بای

تدی خانوم جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:13 ب.ظ http://tedi.persianblog.com

شاید کسی که بتونه خیلی خوب حالتو درک کنه همین جا باشه...جالبه منم همین حال رو دارم.هرچی دارم به نظرم بیهوده میاد.از هیچی لذت نمیبرم.با هرکی هر تفریحی دارم به دلم نمیشینه.اصلا همه چیز خاکستری شده....دلم یه خیس شدن حسابی زیر بارون میخواد.....خیس خیس...مثل موش آب کشیده.

نیمام دیگه! جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ب.ظ

عوض اینکه به کامنتای ملت جواب بدی آپ کن دیگه!!

یاشار جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:35 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

نیلوفر جان
کجای اینکه یکی باخودش چت کنه و بعدشم بفهمه اونی که داره باهاش می چته از از خودش عاقل تره فیلسوف مآبانه است؟
خدایا من چه جوری بگم دیوونه ام آخه؟

آلبالو جمعه 11 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:22 ب.ظ

نه دیگه این دل ... واسه تو ... دل نمیشه .

لیموی صورتی شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:08 ق.ظ

نیلووووووووووووووووووووووووووووووووووو...
کوشییییییییییییی پس؟؟؟؟؟؟؟؟

متولد ماه فوریه شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:36 ب.ظ

من هنوز پی امی دریافت نکردم ها ؟ این جوری می خواستی ماجرای بچه پررو رو توضیح بدی ؟

مجید شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:55 ب.ظ http://ehsasi.blogsky.com

سلام
بلاگ زیبایی داری
خوشحال میشم به من هم سر بزنی
موفق باشی

لیموی صورتی شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

بازم تو دارو گر؟!!!
خانوم تولد...!
متولد...!
تولید شده...!
آخه من چی بگم به تو دخمل؟!
کوشیییییییییی؟؟؟

سامان شنبه 12 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:51 ب.ظ http://www.samanniazy.mihanblog.com

سلام
.وبلاگ زیبایی دارید.لینک و لوگو منو تو وبلاگتون بذارید.یه خبری هم به من بده تا منم بذارم.به منم سر بزن .قربان شما سامان.

چشم تو چشم یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:52 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

سلام . چطوری عتیقه ؟!
دلخوش چیزیه شبیه بارون ... میاد و میره ......
تو چطوری به قفسه سینه ات دست زدی !؟؟ دستت بهش نمی رسه که ... این چه حرکتیه ؟!D:
بچه خرخون ! .. تو هنوز منو نبردی دانشگاهتون ؟!!! گدا .. خسیس .. لوس ...
نمی خواد اونایی که مثل آدم نداری (یم) رو بگی !! اونایی که داری رو بگو ببینم چند تا میشه !!!!!! D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد