نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

مثل تموم عالم...حال من خرابه...

(اول هفته...شنبه):برای اخرین بار خود را در آیینه ی قدی راهرو برانداز کرده و لبخند رضایت آمیزی می زنم...

- من رفتم!

مامان در حالی که چپ چپ صورتم را وراندازم می کنه:چه خبره؟!عروسی تشریف می برین مگه؟

بی اعتنا به گفته اش در خروجی رو باز می کنم:کاری داشتی زنگ بزن گوشی...

غر غر می کنه:تو که هیچ وقت از این جور مهمونی های در هم بر هم خوشت نمی اومد...هان؟! کی بود می گفت من اون جور جاها سرسام می گیرم و جایی که به روحیه ام نسازه نمی رم...؟

بی حوصله زیر لب زمزمه می کنم:بعضی وقت ها تنوع لازمه! و از در می زنم بیرون...


(ساعت ۱۰ شب...مهمونی):

چقدر خوبه اینهمه تاریکه... همهمه...  این هیاهوی بسیار برای هیچ...

 و چقدر خوبه هیچ کس رو نمی بینی و نمی شناسی و اگر هم می بینی...تنها برای لحظه ای...

رقص نور رنگی...چراغهای چشمک زن...و صدای موزیکی که از شدت زیادی صدا...

هیچ ازش نمی فهمی!...اونقدر کر و  کورت می کنه که قادر به تشخیص هیچکس و هیچ چیز نیستی و به تمام کسانی که با دلیل و بی دلیل بهت سلام می کنند...جواب سلام می دهی...

- اه نیلو؟! پا شو دیگه! مجلس عزا اومدی...؟..... دوستمه...به اندازه تک تک ذرات وجودش از همه چیز زندگی لذت می بره و دونه به دونه اکسیژن های موجود در هوا رو با لجبازی تمام می بلعد... بر عکس من....

-پاشو دیگه...از کی خجالت می کشی؟! همه جا تاریکه!

راست می گه...با کی رودروایسی دارم...؟!...از جا بلندم  می کنه؛دستم رو می گیره و یک چرخ قشنگ می زنه و می خنده...خوشم می اد! چقدر زندگی رو آسون می گیره! دست پام اروم مثل عقب افتاده ها با ترس شروع به حرکت می کنه....صدای موزیک و هیاهو هر لحظه بیشتر می شه ...

به حماقت خودم؛خندم می گیره...چرا اینقدر از ادم به دور بودم...؟!

صدای موزیک هر لحظه زیاد و زیاد تر می شه...دجی ها خود کشانی می کنند ؛ صدای مهستی تو سالن می پیچه...انگار که موزیکش تکنو یا ریو شده باشه...

همه با اهنگ همراهی می کنند:مثل تموم عالممم حال منم خرابه...خرابه..خرابببه...مثل تموم بختها...بخت منم تو خوابه...تو خوابه...تو خوابببه...........حالی واسم نمونده....دنیا برام سراببببه...داد می زنم که ساقییییی...میخونه بی شراببببببببببببببببه...

یکی اون وسط داد می زنه بترکون!و همه هووورا می کشند...باز خندم می گیره!

راست می گه! باید بترکونم!...همه جا هم که تاریکه...بهترین فرصت ممکن برای ترکیدن!...

اول اروم اروم و بعد هق هق ؛شروع به گریه می کنم...هیچ کس نمی فهمه دارم چه غلطی می کنم!...چقدر از از خود دور شدن و بین دیگران گم شدن گاهی خوبه...چقدر رفتن به جاهایی که عادت به رفتن نداشتی...خوبه!...بلاخره یک جوری باید این یک هفته ی باقیمانده رو طی کرد...و انگار تنها راه حل...از خود به در اومدنه....

تحملی نمانده.... به سر امدم و لبالبم...طاقتی در میان نیست....


 (اخر هفته...پنجشنبه):مثل سگ می ترسم!...از تکرار اتفاقهای گذشته درطی این هفته!...از شدت اضطراب نمی تونم درس بخونم یا حتی نفس بکشم.....اگر همه چیز دوباره مثل کابوس ازنو شروع شه چی؟! اگر باز یک روز صبح... قبول این یکسال گذشته و اتفاقات آن...

من شنبه چه جوری اپ کنم؟؟؟!

 

       .

پروردگارا......صبر...

نظرات 29 + ارسال نظر
شادی پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:44 ق.ظ http://shadiin.blogsky.com

سلام نیلوووی خل خووودم
خووبی عشق من؟
چرا انقد غصه می خوری خانوومی
نیلوفرم٬خیلی دووست دارما
راستــــــــــــــــــــــی دختره٬نگفتی رفتی وسطو ترکووووندی
همین کارا رو کردی که کلی خاطرخا پیدا کردی دیگه
یادم باشه اووومدم خووونه توون یکی از عکسامو بهت بدم(یادته که واسه چی؟؟؟!!!!!)
مواظب خودت باش عسلم
توو این هفته یه رووز میام خوونتوون حالشو ببر
جیگرتوووو
دوووست دارم نانازم
بــــــــــبـــــــــــیــــــــــــــن(یادته)رفتی توو اوون وبلاگه
تا بعد روحی.......

یاشار پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

نه نیلو سال پیش تموم شده دیگه تکرار نمیشه امسال یا از اون بدتره یا بهتر. در هر صورت باید زندگی کرد و چاره دیگه ای نداریم زنده گی.

پویا پنج‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ب.ظ http://puya.blogsky.com

تخلیه میکنه ...حسابی
من هم تجربه‌اش کردم!

ادم جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:17 ق.ظ

اخر عشق و حاله(نمیشه تصورش کرد چون هر لحظش توحمه...)

باران جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:42 ق.ظ http://baroonkhoobe.blogfa.com

آخیششششششش.بالاخره ...نیلو اگه بدونی چقد نگرانت بودم.نیلو جونم...به خدا موندم چی بگم...فقط فکر کنم تو سخت ترین دوره ی زندگیت باشی.فقط اینو بدون که...خیلییییییییییییییییی دوستت دارم .نیلو جونم

نارسیس جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:09 ب.ظ

مثل تموم عالم...
حال منم خرابه...خرابه...خرابه...
...
اینه رسمش؟!
بی صدا میای...
بی صدا میری...
آپ میکنی...
خبر نمیدی...
حالی نمی پرسی...
گذره میدونم...
حالی برات نمونده...طاقتی در میان نیست...
خودتو رها کن نیلو...از قید و بند این زندگی مسخره...بذار همه اشکاتو ببینن...بذار ببینن که دلتنگی...که این کابوس لعنتی داره دوباره شروع میشه...کابوسی که فقط تو میبینی...
چاره ای نیست...
باید این شنبه کذایی هم بیاد و بره...
کاش پیشت بودم....

عمو هندونه شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:11 ق.ظ http://hendoone.blogsky.com

فکر خالی بودنم
فکر خالی
این جا شهر من نیست
اینجا روستای کودکیم هم نیست
این جا هیچ جاست که من در ان هیچ کس ام !
فردا ...
و فردا اگر ذره ای گرم تر باشد
و فردا اگر لحه ای او باشد
خوشحالم چون فردایم مثل هیچ روز نیست
لعنتی نمیدم امشب چرا هرجا رفتم کامنت بذارم از این ..شعرا نوشتم نمیدم اشکال از مخ ژوک منه یا حال و هوای شما ها اینجوری شده .. ببینید با یچه مرم چیکار میکنید !!!‌:) ... ببخشید خلاصه !
زت زیاد

حمیدرضا شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ق.ظ http://nimnegah

نمی دونم ... شاید مهمونی و این حرفا تا اندازه ای در عملیات تعویض روحیه موثر باشه . ولی باید یه فکر اساسی بکنی یه راه حل کلی یه تغییر همیشگی تو نگاه ... تو دنیا رو از دریچه دوربین خودت میبینی پس تنظیم کردن دوربین هم فقط کار خودته ! ...

ارنستو شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ق.ظ

نیلو میام می کشمتا!
نصیحت: همیشه اوضاع به اون بدی که فکرمی کنی باشه نیست.خیلی بدتر از اونه!
دلداری: شاید دور و برت مثل تو باشند.
آیه یاس: و خدایی که در این نزدیکیست...(عمرا؛)
هشدار اجتماعی: خوبه مهمونی به خیر گذشت! خلاصه دیگه!!!:))
سوال: شنبه نه یک شنبه ، نه دو شنبه تو که تو این قید و بندا نیستی!
===
امیدوارم به قیمت هر کوفت و زهر ماری که هست تنوع برات پیش بیاد اونقدری که دلت وا شه و دیگه گریه نکنی..:((
هر چقدر بابارو دوست داری مواظب خودت باش.

گیلاسی شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:37 ب.ظ

سلام....میگذره گلم...چه خوشت بیاد چه نیاد زندگی کار خودش رو می کنه از روت هم رد میشه اگه خودتو نکشی کنار....اینکه چیزی نیس...یه روزی میرسه می بینس بیست سال گذشته...تو نتونستی فراموش کنی.....

سیاوش یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:24 ق.ظ http://giutarist.blogfa.com

/ من ایینه ام
/ او فاصله
/ و میان ما
/ هزار
/ هزار
/ حباب روشن میشود
/ و خاموش
/ می ترکد ....

متولد ماه فوریه یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:58 ق.ظ

آره ! خوبه ! داری پیشرفت می کنی ولی یه چیزی بگم راستشو بخوای من زیاد با party girls نمی پرم چون مامانم گفته که خراب می شی به هر حال اگه می خوای با من شانس داشته باشی باید این عادتا رو ترک کنی

خیلی زیاد حرف می زنی!

melina یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:59 ب.ظ http://www.siasefid.blogfa.com

سام...
نیلو جان سلام.
من باره اوله میام خونتون.
ادرسش رو تو بلاگ لیمویی عزیز دیدم.
...اره راس میگی واقعا گاهی اوقات تنوع لازمه...
همه تنوع ها هم که نباید با خنده همراه باشه...بیشتر اوقات من با یه دل سیر گریه اروم میشم تا مثلا خنده و شادی کنار یه ساحل اروم و وزش ملایم باد !

حافظ دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ق.ظ

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی/جان ز تنهائی بهجان آمد خدا را همدمی/آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست/ عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی۰۰۰درکل خدا شفات بده ها ها ها....

سیمیاگر دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:34 ب.ظ http://simiagar.blogsky.com

دانستن عین بدبختی و جهالت خود خوشبختی پس زنده باد جهل !

متولد ماه فوریه سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 07:27 ب.ظ

خیلی بدبختی ! واقعا چی هدفی داری ؟ می خوای بگی از این دخترایی هستی که تا یه حرف بهشون می زنن و نمی تونن درست جواب بدن واسه ی اینکه کم نیارن خودشون رو از الکی می زنن به ناراحتی و متوسل به زور می شنی ؟ هان !؟ نه ! بگو دیگه ! بگو دیگه ! چرا حرف نمی زنی و فقط زل زدی تو چشام ؟ فک کردی من کم می آرم ؟ آره ؟ D:

من به شما نگفتم کم صخبت کن؟! هان؟!
اروم بگیر دیگه!

متولد ماه فوریه چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:40 ب.ظ

چی !؟ آروم بگیرم ؟ عمرن ! من تا حقمو نگیرم از این جا پامو بیرون نمی ذارم ! فک کردین می تونین منم مثه کلی ازون بیچاره هایی که اون بیرون هستن بپیچونین ! نه آقا ! این حرفا نیست !!!!!!

سرگیجه چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:14 ب.ظ http://fassi88.persianblog.com

سلــــــــــــــــــام . چطوری؟ بعد از مدتها به وبلاگت سر زدم و طبق معمول دچار دپرشن شدم....نمیدونم نیلو جان ولی شاید یکی از معایب وبلاگ نویسی اینه که وبلاگ خونا سعی میکنن احساسات آدمو توجیه کنن ولسه خودشون.
من نظر نمیدم در مورد احساست ولی میگم که تجربه یه همچین چیزیو داشتم و از اینکه کسی منو نمیشناخته و تونستم احساسمو اونطوری که میخواستم بروز بدم ، لذت بردم!!!
به منم دوباره سر بزنم ، خوشحال میشم

مینا پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:02 ق.ظ http://mina123.blogsky.com

الان اولشه سخته ... ولی به مرور که بگذره هم راحت تر میشی و هم در آینده میبینی چه کار خوبی کردی ... اگه صد دفعه هم به دنیا بیایی و صد دفعه هم در شرایط یکسان قرار بگیری بازم کاری و میکنی که صلاح میدونی ...پس دختر خوب چشات و ببند ... یه نفس عمیق بکش ... اون لبخند قشنگه رو بذار کنج لبات ... حالا چشات و باز کن ... به خودت و کارایی که میکنی ایمان داشته باش ...
پاینده باشید.

من پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:33 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

چرا اینقدر تلخ؟!!!
گاهی همین جمله رو یکی به خودم میگه..

پسرک تنها جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

یعنی اثر اون تنوعه است؟ خوب بود کلا یا نه؟

یاس جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:27 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com/

اوم ... ! واقعا امیدوارم خدا بهت صبر بده ...
موفق باشی

باران جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 05:51 ب.ظ http://baroonkhoobe.blogfa.com

نیلو آپیدم.ایندفعه خیلی طولانی شد!!!

قلب شکسته جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام نیلوفرنگی آجی خوب و نازنینم...
چند باری اومدم به وبلاگت ولی آپ نبود امروز که دیدم آپه خیلی خوشحال شدم منتها نمی دونم چرا تاریخش اینقدر مال قدیماست.. مطمئنم که چندین بار اومدم اینجا و آپ نبوده... نکنه من دیسکانکت بودم؟؟؟؟؟!!!!
نیلو ... برات همیشه آرزوی موفقیت و خوشحالی و سلامتی دارم...
مراقب خودت باش خانومی ...

افشین شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.limotorsh1.blogfa.com

زندگیت تنوعی باد!

هیچی! جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 03:54 ب.ظ http://nevermind.blogfa.com

و باران میگفت... تو هم مثل من باش.. بریز، ببار بر کسانی که دوستت دارند!

محمود جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 08:52 ب.ظ http://mohebannet.blogsky.com

سلام توت فرنگی... راه رو گم کرده بودم از اینجا سر در آوردم
من اصلا جز تیپای شما نیستم. برای اولین بارم هست که دارم با یه نفر که تو اینجور مهمونی ها میره حرف میزنم.باور میکنی که منم بغض کردم وقتی این پستت رو خوندم؟!! ما رو شاید تو مرام دوستای شما...آمل ...حزب الهی...متعصب...و.. بنامن ولی..
کاش نمی رفتی... نمیدونم اعتقادات مذهبیت در چه حدیه؟ و نمی دونم چقدر با خدا جون دوستی؟ شایدم لازم نباشه بدونم.نمی خوام شعار بدم یا نصیحت کنم میخوام فقط بغضم رو بترکونم(اینم یه نوع ترکوندنه دیگه!!)..ولی اون لحظه که همشون فکر کردن که تو اون تاریکی هیچکس نمیبینتشون یه چشمایی نیگاشون کرده و یه چشمایی براشون گریه کرده!!
مهدی تو یه نامه ای به یکی از شیعیانش میگه: ما هرگز شما را فراموش نمیکنیم و همواره بیاد شماییم! توت فرنگی باورکن
مهدی نگرانته...باور کن دوست نداره تو رو اونجاها ببینه!
باور کن اون لحظه ای که تو میون اون همه نور ، رقص و خنده و... گریه کردی امام زمان برات اشک ریخته...حاضرم قسم بخورم...من اهل شعار و..نیستم...قیافمم به حزب الهی ها نمی خوره ولی میدونم که مهدی روز و شب غصه ی ما رو میخوره...حتی برای یه دروغ گفتن ساده چه برسه به رقص وو پارتی و...(تازه اونم تو محرم)...هنوز 7 روزی از کشته شدن حسین نگذشته
....ای شهید ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش!!

پ.ن: از آشنایی با شما خوشجال شدم.

یا حق
محتاج دعاتم خواهر جون

ناشناس دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:43 ب.ظ

سلام
نمردیم زنده موندیم دیدیم یکی از لحاظ درد ومرز با من شریکه
1.نمیدونم دردم چیه ؟! داغ میشم!....
2.اضطراب دارم حولم و…………
3.اگه نیلوفر پروپرانول 25 میخوره به من 40 داده 20روز هم هست که میخورم بدتر شدم بهتر نشدم.
می خواستم بگم با این مدل مرز آشنام اضطراب بی دلیل و … سال آخرم عوض اینکه معدلم بالابیارم معلوم نیست تو زندگییم دارم چه غلتی میکنم بگذریم.
دلیل مشکلت رو پیدا کردی به منم یه میل بزن تا بلکم ما هم خنک شیم !.(ولی احتمالا خوب شدنی کی خدا عالم است امید وارم که روز مرگم نباشه)
بای تا بعد………

ahmad یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام وخسته نباشید
وبلاگ قشنگی دارید دستتون درد نکنه.من دانشجوی ترم ۵ مهندسی کشاورزی گرایش علوم دام هستم . دوستانی که تمایل دارند در زمینه این رشته با هم همکاری کنیم و خودشون هم دانشجوی همین رشته هستند. لطفا ایمیل بزنن منتظرم. موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد