نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

اتفاقی دارد می افتد که نمی دانم چیست!

عکسهای آلبوم خانوادگی مان که از آن بیش از یکسال و نیم بی خبر بودم را زیر و رو می کنم . عکسهای دسته جمعی مامان و خانوم جون و دایی اینها و بابا و عمو و عمه اینها و هزار و یک نفر دیگر ... آدم هایی که مدت هاست ندیده ام !... همه شاد خندان با لبخند هایی وسیع و لباس های رنگی رنگی و صورت های گرم و زیبا... اینها  کجان الان ؟؟!

تو یکی از عکسها؛ مامان با مو های طلایی و رژ صورتی و پیراهن سرخابی گلدار؛ عروسک به دست جلوی ساحل پشت به دریا متمایل به نور خورشید ایستاده و لبخند عجیبی می زند؛ بابا هم حتما از او عکس می گیرد ... من نیستم ...عکس برای سالهایی ست که مامان بچه دار نمی شد و دختر مامان همون عروسک قشنگ با لباس کاموایی بود ... تو یه عکس دیگه نی نی ای را روی پتو خوابانده اند و بابا دارد زیرش را با خنده عوض می کند و مامان در حال کف زدن و تشویق باباست ...نی نی منم ...کاش نی نی می موندم .......در عکس دیگه ای مامان توی آینه در حال رژه گونه زدن است و بابا دارد از تو آینه عکس می گیرد ... گوشه ی عکس یه دختر بچه ۶ ساله با موهای پسرونه روی تخت خواب دو نفره تو خواب ناز غوطه وره ...دختر بچه منم ...کاش بچه می موندم...

نمی دونم چه مرگمه و انگار که هزار سال زندگی کرده باشم از همه چیز سیرم و درجواب همه ی سوال ها پاسخ می دهم که : می دونم ! آره ... همینطوره! هیجانی در کار نیست... دلم می خواهد گرامافون قدیمی با یک بوق طلایی گنده داشته باشم و صبح تا شب دلکش و مرضیه گوش کنم اما تا چشم باز می کنم ام پی تری پلیر لعنتی با شونصد هزار تا آهنگ چرت و چرند جلو چشمم سبز می شود که دویست سال طول می کشد که آهنگ هایش تمام شود و من هنوز پی « برهی دیدم برگ خزان ...» می گردم و نیست!

حوصله جواب دادن تلفن و موبایل و  مسیج و کامنت و هیچ کوفت و زهر ماری رو ندارم ... دوستی ها طعم گس گوجه سبز های نرسیده رو گرفته و وقتی به کسی زنگ می زنی؛ در فاصله ی زنگ خوردن تلفن تا لحظه ی جواب دادن طرف؛ خدا خدا می کنی کسی گوشی را بر ندارد که مجبور به توضیح دادن راجب اینکه چطوری و چه خبر باشی ...روابط شکل تازه ای به خود گرفته ؛همدیگر را نمی بینیم ولی خیلی همدیگر رو دوست داریم؛ رو منشی تلفنی های هم پیام می گذاریم و برای هم اس ام اس می فرستیم که یعنی به یاد هم هستیم!عزا به عروسی عزیزانمان رو میبینیم .خیلی دلمان بخواهد با هم حرف بزنیم سری به وبلاگ دوستان هم می زنیم و برای یکدیگر روضه می خوانیم و می نالیم. بعد که یک نفر از بینمان پشت صفحه مجازی افتاد مرد؛ همه از پشت کامپیوتر های عزیزمان بلند می شویم به ختم دوستمان می رویم و برای اولین بار به صورت هم نگاه می کنیم که: ای وای تو این شکلی بودی؟! آخی ...!!  حتی دوستیهای دانشگاهی هم به سر چهار راه نرسیده و به محض جدا شدن مسیرها از یاد می رود ...و فردا که ازت می پرسند فلانی کی بود؛ گیج گیج می خوری! روابط عشقیمان هم به چند تا شماره و عدد و مدل ماشین و سایز جیب طرف نهایتا ختم می شه ... احساس می کنم همه چیز بوی جوراب گرفته!


۱) هفته ی پیش جلسه نمایش فیلم « شمعی در باد» به همراه نقد و بررسی علل اعتیاد مدرن !بین جوانان و دانشجویان با حضور عوامل فیلم در دانشگاه صورت گرفت که خدا رو شکر همه عوامل فیلم از پوران درخشنده گرفته تا آزیتا حاجیان جز بهرام رادن(که اونهم مسافرت دبی بود) تشریف آوردند.جالب اینجاست که سیستم تهویه دانشکده خیلی شیک دقیقا همون روز از کار افتاد ! و مهمانان در این بیداد گرما رسما پختند!  و آبروی نداشته ی ما هم به سلامتی رفت! البته دست دختر خانوم های دانشجو درد نکند که با دنبال کردن ماشین شخصی جناب حسام نواب صفوی؛ آبروی ما رو از نظر پرستیژ دانشکده جهانگردی قشنگ خریدند( به واقع بردند)!!!

۲)کلی کتاب از نمایشگاه خرمالی کردم! ...کتابهای مصطفی مستور که چند روز اول تموم شده بود( خوب شد من از یکی تعریف کردم باز!!) ...اما یک کتاب از عباس معروفی به اسم « سال بلوا » گرفتم که شدیدا پیشنهاد که نه! دستور میدم بخرید! احساساتتون به شدت قلنبه می شه!

۳)جلسه نقد و بررسی «آتش بس»  با حضور عوامل فیلم تو مجموعه فرهنگی نیاوران رو نشد برم ببینم ... اما « باغ های کندلوس» و « به آهستگی» رو سعی می کنم این هفته  ببینم ... شما هم هر جور شده با خانواده یا مجردی فرقی نمی کنه! ...حتما به دیدنشون برید!

۴)شما هم به رابطه ی مستقیم امتحانات پایان ترم با مسابقات جام جهانی اعتقاد دارید؟! خدا به خیر کنه این ترم رو!

۵)از اکبر آقا بقال تا خرزو خان! همه برای جام جهانی یک دهان خواندند! شما سعی کنید به فال نیک بگیرید لطفا!( من نمی دونم از کی اینقدر فوتبال دوست شدم! ؟)

۶) کنکور؟؟؟!!!

۷)حضرت حمید رضاخان بزرگ معروف به(پسر شب) و تا چندی پیش (نیم نگاه) به جمع برو بلاگرز با شکوه هر چه بیشتر بازگشت! لطفا مطالب مهیج اش رو در«سه نقطه» از دست ندید!!

۸)دوستان باور بفرمایید هیچ کدوم از اون صفات زیبایی که تو کامنت ها به من نسبت دادین از قبیل: تنبل؛ ... و غیره! به من نمی چسبه! من اگر دیر به دیر آپ می کنم فقط به این علت هست که نمی خوام انرژی منفی و ناله نویسی کنم! سعی می کنم وقت هایی که به قول معروف شارژم مثلا آپ کنم! (خیر سرم چقدرم الان شارژم)

۹) اینطوریها خلاصه ...!

نظرات 52 + ارسال نظر
من یه روحم یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام....
.
.
.
تو عالم ارواح یه جمله شنیدم که:

من نزد قلبهای شکسته ام

انی عند قلوب المنکسره

پس لابد الان پیش شماست.....

راستی زیاد تو فکر عکسها نرو چون خاصیت عکس همینه همه ی آدمهایی که من دیدم با دیدن عکس دلشون گرفته و حسرت خوردن....اما یادشون رفته که اگر 10 سال دیگه عکس همون لحظه رو هم نگاه بکنه باز حسرت میخوره

آدمیزاد عجب موجودیه.....
........................حمید رو فکر میکردم که مال نیم نگاه باشه

علاقتون به دنبال کردن نقد های فیلم و...قابل تحسین ..ایول

پ.ن" بابا نگاتیو انرژی

منظورت از عکس کاغذ پاره که نیست؟!
عکس زندگیه ... اونهم در زمانی نه چندان دور ... می شه آدم تو فکر زندگی نره؟
مرسی!
پ.ن: هستم!

نارسیس دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:08 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

کودکی فصل قشنگی است...
به دور از تجمل و دورویی...
به دور از کینه و انتقام...
کاش بچه میماندیم نیلوفرم...
کاش کودک میماندیم و چنین روزهای سختی را تجربه نمی کردیم...
اما افسوس کاش ها و اگر ها و اما ها هیچ گاه به نتیجه نرسیده اند....
.......
من به دنبال کتاب آسمانها را هم حتی میگردم! اکنون نیازمند یاری سبزتان هستم!!
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

هستم این آخرشو!

مینا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ب.ظ http://sepidehdaman.blogsky.com

سلام
خوشم میاد من تنها نیستم که دلم برا بچگیهام و اون قدیم ندیما تنگ شده ... خوبه یک یه نفر دیگه هم هست که مثل من عاشق آهنگهای مرضیه و دلکش باشه ....خوبه که فقط من نیستم که حال و حوصله ئ مکالمات طولانی و ندارم .....(پارازیت .... البته فکر کنم این مورد آخر خصوصیت جفتمون همچین خوب نباشه ) پس هم دانشکده ییها خوب آبرو داری کردند (چشمک)
کتاب سال بلوا مال کدوم انتشاراتی است؟
امیدوارم امتحانات با موفقیت پشت سر بذارید.
شاد و پیروز ... در پناه حق باشید.

پس تو ام قاتی یه جورایی!
ایول!
انتشارات ققنوس!

حافظ سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:32 ق.ظ

حالیا عکس دل ماست در آئینه جام...تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی

حمیدرضا سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ب.ظ

آخه من به تو چی بگم ! :دی

حمیدرضا چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:27 ب.ظ http://3noqte.blogfa.com

آخی ... نازی .... موهات پسرونه بوده تو ۶ سالگی ؟!
چه میدونم بابا ! اینم شده داستان رفاقت های ما ! دلیل اش چیه واقعا ؟ من نمی دونم چرا اینجوری میشه همه اش ...
ولی بوی جوراب اش رو پایه ام ! :دی

حضرت حمیدرضا خان یه چیزی تو مایه های نوادگان ناصرالدین شاه قاجاره دیگه ؟؟؟ :)))
بی خیال آبجی ! تو همیشه شارژی ...

اوهوم ! ( خجالت زده! )
بوش همه جا رو برداشته!
یه چیزی فراتر از اون!
اروا عمم!

پسرک تنها جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:14 ق.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

تو چرا از جنس توت فرنگی هستی؟ جنس توت فرنگی اصلا یعنی چه؟

فلسفه اش طولانیه!
که اینجا نمی گنجه!
زیاد خودت رو درگیر نکن حالا تو!

یاشار جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

اتفاق هایی افتاده عزیزم وگرنه نه ما این بودیم نه خانواده هامون.

من تا به حال ۲ بار کنکورم با بخ جام جهانی خورده ولی می دونی کنکور سالی یه باره در حالی که جام جهانی ۴ سال یک بار. فکر نکنم لازم به توضیح بیشتر باشه.

آها!
از اون لحاظ می گی!
آره خب!

پردیس یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ب.ظ http://jinglebells.persianblog.com

حسابش از دستم رفته از کی سری نزدم گمت کرده بودم!من هم خیلی وقتا آلبوم می بینم پیر میشم...عجیبه دلم هوای دلکش هم می کند از همون اس ام اس و تلفن و کامنت و هزار کوفت و زهرمادیگر هم حالم بهم میخوره ولی ول کنشان نیستم ... ولی فردا خوب میشیم.مطمئنم!!

ما همه مون یه روزی خوب می شیم!

مریم مهتدی دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:01 ق.ظ http://tedi.blogfa.com

من فعلا نمیتونم برم کافه تیتر.امتحانام زیاده.سال بلوا رو خیلی وقته پیش خوندم.خیلی خوبه.ولی از عباس معروفی اگه سمفونی مردگان رو نخوندی حتما بخون.از دستت میره.

همینجا معرفی اش کردم عزیزم ...

نارسیس دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:29 ب.ظ

خانومووووووووووو!! (خانوم رو!!)
ببین کی به من میگه طی سالهای آتی آپ کن!!!
سر کار خانوم تند تند آپ کن میشه بفر مایید کجا تشریف دارید؟!!
ما که دلمون ضعف رفت واستون!

ستاره دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:03 ب.ظ

اووووووووووووووووووووووهوی نداشتیم ها حرفای منو سانسور می کنی نظراته منو سانسور می کنی زود باش من دو تا نظر گذاشته بودم اونا رو قبول کن ده ده ده ده پرو نظر واسه من سانسور می کنه وای به حالت اگه اونا رو نذاشته باشی زود باش ده یالا دهه

آجی نارسیس!!! چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:55 ب.ظ

نیلووووووووووووووووووووو
کوشی پس تو؟!!!

اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییجام آجی!
منو در یاب!

الهام جهانگردی پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:13 ق.ظ http://www.outgoing.blogsky.com/

سلام خوبی خانومی

از آشنائی با شما واقعا خوشحال شدم . من بند ب رو از شیراز گرفتم .

خوشبحالت راستشو بخوای من میکروبیولوژی خوندم ولی بعد فهمیدم که به جهانگردی و گردشگری علاقه دارم

حالا هم می خوام فوق بازاریابی یا مدیریت جهانگردی بخونم .

ولی امید به قبول شدن ندارم . چون فقط زبان بلدم !

:(

با تبادل لینک موافقی ؟

نارسیس پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:02 ب.ظ

:((((((((((((((((((

ارنستو پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ب.ظ

۱.چرا اسم اینجارو عوض کردی؟! تو هم تنه ت خورده به تن این لیمویی/ نارسیس/ آوازهای درخت لیمو...؟!
۲. خیلی نوستالژیک بود. احساساتم داره روم سنگینی میکنه.نمیدونم چی بگم.
۳. راجع به اینکه یا راجب اینکه! دفعه ی سوم مشروطت میکنما!
۴. کدوم دوستی؟کدوم جوراب؟ کدوم عشق...
۵.بهرام رادان نه بهرام رادن!
۶. حیف شد پس! میخواستم یه بار به عنوان میهمان بیام دانشگاتون که با این وضع بی جنبه بازی میترسم زنده برنگردم! دیگه نمیام!
۷.آره نشر چشمه هم که نوبر بود با اون غرفه ی عریض و طویلش! همون روز دوم حکایت عشقی بی عین و شین و نقطه ش تموم شد! راستی یه دختر تپل مپل اومده بود داشت از آقا پلیس راهنمای تو چادر این سوالو میکرد که آقا ببخشین نمایشگاه، کتابای هتلداری هم داره؟! بعد پلیسه گفت نمیدونم. من پلیسم!!! گفتم حتما؛ از همکلاسیهاته!
۸.اگه پول نداشته باشیم کتاب بخریم، ام پی تری پلیر هم نداشته باشیم اونوقت چی کار باس بکنیم؟!
۹.جام جهانی و امتحانات ترم یه چیزی تو مایه های اینه که مامان آدم کنارش نشسته باشه و در حال نگاه کردن فیلم باشه که یه هو فیلمه بره رو صحنه!! افتضاح!
۱۰. خوب تیممون زیادی قهرمان و شیر و دلیره دیگه! کم مونده بود به زور از جام بندازنمون بیرون بابت بازیهای دلاورانه مون!
۱۱.ای شارژ! ای باطری آلکاتل! ای ۲۲۰ ولت! ای کنکور وده! ای جامعه شناسی تهران شمال! ای نک و نال! ای نوستالژیک...!
۱۲.انقدر دیر آپ میکنی آدم آلزایمر میگیره.

۳. از خدامه!
۵. یعنی چی؟ حسود!
۶.خود تحویل گیری چی می گه؟
۷.شاید! کنجکاو هم بود دختره؟
۸. بمیرید عجالتا!
۹.اوووووووووووووووووووووووووووف!
۱۱. ای خودم!
۱۲. ببخشید!

آرش جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:53 ق.ظ

سلام
من هم دانشجوی جهانگردی ام { البته از نوع رایگان !!!(دولتی) }
میخواستم یه وبلاگ یا yahoo group برای کلاسمون بسازم.
ممنون میشم اگه بتونی کمکم کنی.

تلخ جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:34 ب.ظ

تو یه ولگردی...متاسفانه هیچی نمیشی...خوندن این همه کتابم دردی ازت دوا نمیکنه...فقط پز اسامی برات می مونه که اونم کلاسش قدیمی شده...سعی کن خودت یه چیزی بشی...ادم شو ...حداقل یه جبران خلیل جبران ...یه پائلو...نمی دونم یه چیزی بشو....وقت تنگ است ...واواز رحیل درراه...منو ببخش..

دقیقا!
تازه فهمیدی؟!
خودتم که تو کف اسامی سر گردانی ( جبران ؛ پائولو )
دقت کرده باشی هر کس که بخواد بگه من آدمم اسم این دو نفر رو می آره! ( منظور همون پز اسامی! )
سعی ام رو می کنم!

من یه روحم جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام....امروز تو عالم ما(همان ارواح) خبرایی بود.یه آدم که روح شده بود محاکمش کردن....
میدونی مهمترین جرم اون روحه چی بود؟

اینکه این آخرای زندگیش گذشتش رو فراموش کرده بود و اصلا عوض شده بود.....بیچاره اینقدر خجالت کشید که خودش سرش رو پایین انداخت رفت تو جهنم....گفت خدا دنیات گولم زد....الانم داره میسوزه منم نتونستم کاری بکنم چون خودمم با پارتی ننداخته بودن اونجا....(آخه من نخودی بهشتم)
تو بهشت کارم گرفته...حور العین سرکار میذاریم...شیشه ی قصرای بهشتی رو میشکنیم فرار میکنیم...شاخه ی درختا رو میشکنیم...چند تا از این آدم خوبا رو هم منحرف کردیم یه گروه تشکیل دادیم...خلاصه حال میکنیم...خدا یه بار خواست بندازتم بیرون ولی دیگه دیگه....اینجا (همان اون دنیا) امتحانای دانشگاه تموم شده اما احتمالا با مشروطیت
....گوتن تاگ

عمو هندونه جمعه 2 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:34 ب.ظ http://hendoone.blogsky.com

ای بابا .. دست رو دلم نذار که یه چیزیه !!!!
خوشحالم که تو بهتری نه من !
مایه داریه البته از نوع هندونه ای !!! ولی در باره ی انتقاد جانانه ات باید بگم کاملا حق با توست و من یه اعتراف صادقانه میکنم که وقتی داشتم اون اسکن های بی خاصیت رو برای اون وسیله ی کذایی میشمردم که بدم تحویل فروشنده برای یک لحظه هم یاد مزرعه نبودم و تو در این مورد هرچی به من بگی حق داری حتی میتونی با بیل نصفم کنی !
ولی قدیمیا یه چزی میگن که به موضوع ما ربط داره . میگن عجله کار شیطونه !!!
از تبریکت ممنون و تو رو خدا برای این چیزا دیگه آه نکش
من همیشه این جا میام مثل تو که به من سر میزنی و بیشتر موقع ها نظر نمیدم بازم مثل خودت که سختته نظر بدی ! برای من نظر دادن اصلا سخت نیست چون خوب بلدم در لحظه شعر ببافم و برم ولی با هر کسی باید مثل خودش رفتار کرد که ... حتی اگه شخصیت مهمی چون شما باشد !!!
قول میدم به زودی از خجالتت در بیام شاید یک ماه دیگه !

چه دل پررررررررررررررررررررری داشتی تو از من و نمی دونستم!
خالی کن خودتو!
منتظرم هم چنان!
امضا: یک عدد سرکار!

ستاره شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:29 ق.ظ

آخییییییییییییییییییییییییی بوس جیگملم / راستی دوشنبه ها ساعت ۷ بابا جون آخه مگه تو می تونی کانال تبریز رو بگیری ؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب اگه گرفتی برنامه پشت بام . حالیته . باشه . چی ؟ آهان .

ارنستو شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ق.ظ

میگم نیلو تو یه کاری کن!
به کامنتای من یکی لااقل جواب نده ....!!!
۵.یعنی اینکه اسمشو اشتباه نوشتی!
۷.نمیدونم، فقط به شدت تپل بود!
۸.و برای بعد از عجالتا؛...؟!
۱۲.باید روی بخشیدنت فکر کنم! چند لحظه لطفا؛!

اتفاقا می خوام از این به بعد فقط و فقط به کامنت های تو جواب بدم!
معلومه که بیکارم! شک نکن!
هم چنان خود تحویل گیری چی می گه لاک غلط گیر نیلوفرانه!؟

نارسیس شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:44 ب.ظ

دیگه دارم کمبود نیلو پیدا میکنما!!

من شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 06:06 ب.ظ http://mymadhouse.blogsky.com

تمام این روزهای سخت میگذره عزیزم
درسته کم میام به وبلاگت اما هر وقت لینکت رو تو وبلاگ نارسیس می بینمبه یادت هستم..
واقعا نمی دونم چی بگم!
می دونم خیلی سخته

چشم تو چشم شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:13 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

یه جلسه هم برای نقد و بررسی و چک و سفته های من داشته باشید لطفا .. خواهشمندم !

اوه اوه!
متوجه ام!
یکم بدهکاری هام زده بالا اما ...
چشم!

دیوونه شنبه 3 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.kavir-e-bavar.persianblog.com

همه مثه همیم

بچه که هستیم دوس داریم بزرگ شیم
بزرگ که شدیم دوس داریم بچه باشیم

عشق خدائی سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ق.ظ http://mother20.blogfa.com/

سلام وب زیبا و تخصصی خوبی داری با گفتهای خوب و آموزنده خواستم بگم افرین به شما که سر شار از انرژی مثبت هستید و به مخاطب خود انرزی فکری میدهی باز به دیدارت خواهم امد
به امید دیداری دوباره موفق باشی (عشق خدائی)
سلام بر گفتارهای شیرینت
اری درباره عشق معنویت خوبیها گفتی من هم میگویم عشق وجودت سر شار از ویتامین خوشحالیی باشی
چرا که وب شما هم خوب و هم زیبا و شعر و نوشتهایت از امید آرزوی سر چشمه میگیرد دلت شاد روح نورانیت لبریز از عشق خدائی باشد انشاا...

من یه روحم سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:38 ب.ظ

سلام...من دوتا نظر داده بودم....دومیش پسکو؟؟؟؟لابد لولو خورده.....:-)

سلام
شاید!
خوب که چی؟! پولشو بدیم؟!
ممکنه!
لولو: نیلو: همش یه معنی می ده!

متولد ماه فوریه سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ب.ظ

" برو بابا دلت خوشه ... قهر میکنه واسه من ... اونم با من ... اونم سر چی .... بابا بیست سالته دیگه ... " واقعا که " داره به خدا ... بابا جان مگه من اختیارم دست تو هه ؟؟!! خودم نمیتونم یعنی تصمیم بگیرم ؟! رو تو برم بشر .... .اصلنشم دلم خواست ... آقا جون این دلم این جوری حال میکنه ... دوست داره .. به تو چه .. دلم خواست تو رو ول کنم ... دلم خواست برم با یکی دیگه رفیق بشم ... خیلیم از تو بهتره ... اصلا کیف میکنیم با هم دیگه ... بر میگردی به من ... اونم به من !!! اونم تو !!! اونم جلو اون !!! میگی : میبینم که خوب قاطی شدی با این .... این !!!؟؟ مگه میزه که میگی این ؟؟
آقا جون اصلا به تو چه ... کلونتره محلی ؟؟ نه والا به خدا .. چه آدمایی پیدا میشنا ... . " واقعا راس می گی نیلوفر ! هیچ هیجانی نداری دقیقا واسه ی همین باهات بهم زدم (دو نقطه دی )



۱۱۸؟
خوب معلومه!
۱۱۸ به این درد می خوره که شما می تونید با تماس گرفتن با این شماره؛ شماره ی تمام بیمارستان های روانی تهران و شهرستان ها رو گرفته و صد البته خودتون رو به سرعت بستری نمایید!
با تشکر!
وبلاگ نیکو کار نیلوفرانه!

من یه روحم چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام...آره شماره حساب میدم پولشو بده....البته لولو بانیلو خیلی شباهت داره منتهی هر لولویی که لولوهای طرف ما که نمیشه.....عالمی دارد این عالم ارواح

پسرک تنها پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:29 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

هاچ خانوم چرا آپدیت نمی کنید؟!!

علی یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ب.ظ http://ab1.blogfa.com

سلام
ما که از گذشت دوران کودکی راضی هستیم.
و در مورد این دوستی های "بو جورابی" اینکه یک طرف این دوستی ها خودمان هستیم!
...
ببین من آخرین ملق رو سالها پیش زدم.الان تو مخیله گذران می کنم!! داری که!!؟

ستاره دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ http://kolbe-roya.blogsky.com

ببین نیلوفر نکنه وبلاگتو عوض کردی من خبر ندارم ده دختر آپدیت کن و الا یه اس ام اس خفن واست می زنم ها گفته باشم

سربازان امریکایی چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 04:20 ق.ظ http://americansoldiers.blogfa.com

سلام به تو دوست عزیز!!
از اینکه نظرات ما را تائید نمی کنید شگفت زده هستیم!

شما کی نظر دادید که ما تایید کنیم یا نه؟!
ما هم از این شگفت زده ایم!
با تشکر از این همه شگفتی!

باران یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:26 ق.ظ

دلم تنگیده برات نیلو جونم!
دلم برا خودم هم تنگیده!!!

حمیدرضا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:53 ق.ظ

دهههههههههههه
زود باش دیگه خوابالو !

نخوام بگم ؟ سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:19 ق.ظ

من که هنوز باورم نمیشه اینارو تو نوشته باشی ... آخه خیلی رویاییه ...در واقعا بیشتر توهمه ْْْْ.ولی واقعا باحاله .

جودی آبوت سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:37 ق.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

سلام بر خانم نیلوفر . حالتون خوبه انشاالله . گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست . پس بدرود . در نوانخانه منتظرت هستم .

یرمیس شنبه 24 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.yerlvlis.blogfa.com

باغ با آن همه زیبایی

تک درختی خسته داشت

تک درختی منتظر

منتظر تا او بیاید

او که بود ؟

آن دخترک

دختری زیبا و دلنشین و گرم

با دو چشمانی سیاه

ابروانی در هم و

یک خنده با معنی


حسن هوشیار ــ من درون مردار ها

سلام ...
یه سلام که فرق میکنه هااااااااااااااااا
من توت فرنگی رو خیلی دوست دارم
چون اونم دوسم داره
آخه حروقت من و میبینه سرخ میشه از خجالت
کارات زیباست .. خوندمشون
اگه دوست داشتی به مقبره تنهایی منم سر بزن
منتظرم

باران یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 10:01 ق.ظ http://adatmikonim.mihanblog.com

سلام .میشه لطفا غیبت نزنه؟
یادته بی معرفت چه قولی بهم داده بودی.
گفتی:کنکورتو بده ...بعدش حتما!
خب تو که نمیخواستی ،با یه آدم اونم تو این دنیای مجازی چرا رودرواسی کردی؟؟؟؟؟
یه وقت هم اصلا ننویسی که دلت خالی بشه ها وهمینجوری دپ بمون تا آخر دنیا!....مثل من!

محمود یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:09 ب.ظ http://mohebannet.blogsky.com

سلام...خوب پس احتمالا قصد رکورد شکستن داری یک ماه و 4 روز تا الان ببینم چقدر طول میکشه آپ نکردنت.............


زنده بودیم و یه روز خوشی رو هم دیدیم....مبارک باشه میلاد خانوم زهرا و روز زن

ناگه صدف خندید و گوهر جلوه گر شد
از جلوه اش روشن تمام بحر و بر شد

النا یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.silvernights.blogfa.com/

سلام خوشحال میشم به من سربزنید من تازه یه وبلاگ راه اندازی کردم .اینو بگم که خیلی وقته بهت سر میزنم. راستی اگرمنو به دوستاتم معرفی کنی خیلی خیلی خوشحال میشم. با تبادل لینک موافقی خبرم کن

جودی آبوت دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ب.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

هی دختره مردی تو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای به حالت

نیلوفر(باروون بهار) چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:56 ق.ظ http://baroonebahar.blogfa.com

سلام نیلوفر جون.........
هم اسم خودمی....!!!!
وبت خیلی جالبه..................
به من هم یه سر بزن.........
خوشحال میشم...........
منتظرتم..........
بای.......................

من چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:12 ب.ظ http://daamodel.blogsky.com

وبلاگ زیبایی دارید.
می تونم ازتون بخوام تبادل لینک داشته باشیم ؟
من تازه یه لاگ راه انداختم.
ممنون.

هیرودیا جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:30 ق.ظ http://mahaket.persianblog.com

چقدر اینجا با حال بید ها

پسرک تنها جمعه 30 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:43 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

لولوجان پسووردت رو بده من اینجارو برات آپ کنم

جودی آبوت شنبه 31 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 08:17 ق.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

ببین نیلو راستی لولو خانم دیگه بیش از حد تاخیر کردی کلافم کردی دیونه د ی و ن ه

محمود شنبه 31 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام...جدا سالمین؟؟؟

جودی آبوت یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:49 ب.ظ http://judy-abbott.blogsky.com

ببین چیکار میکنی چرا فقط می تونیم یدونه نظر بدیم آخه بابا مجبور شدم تو این پست جواب پست بالائیتو بدم پائه تئاترم حسابی خودت که تو جریانی بابا من خودم یه پا کارگردان و بازیگرو .. دیگه راستی من یکی که می دونم اون کاری که می خواستی بکنی و زدن تو ذوقت چی بود قسم میخورم عزیزم کاشششششششششششششششش..............................................................................................................................................................................................................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد