نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

نیلوفرانه ها

گاه نوشت های دختری از جنس توت فرنگی ...

برخورد نزدیک از نوع سوم: وقتی که لیلی زشت شد !

«.......      من هنوز ان نگاهها را به یاد دارم و بااینکه همه شان دروغ بود؛ راست ترین قسم هایم بر همان نگاهاست....»
امروز دیگه کارت رو تموم می کنم! هیچ کاری نداره...فقط یکم شجاعت و البته شقاوت می خواد که من هر دو رو یکجا دارم! قشنگترین لباسم رو می پوشم ...همون صورتیه که خیلی دوستش داری و خودت واسم خریدی....موهام رو پریشون می کنم رو شونم درست همون جوری که تو !خوشت می یاد و تا می تونم خودم رو عطر بارون میکنم و بعد مثل هانیبال لکتر وقتی که به ضیافت شام قربانی هاش می رفت تا مغز سرشون رو نوش جان کنه از خونه بیرون می یام و در رو طوری پشت سرم می بندم که انگار دیگه هیچوقت      قصد بازگشت ندارم...وقتی به خودم می یام که جلو در خونت ایستادم ...زنگ رو با دستی لرزون فشار می دم و وقتی می پرسی کیه؟! یه عجوزه جای من میگه :منم!....خیلی خب !همه چیز داره خوب پیش میره ! فقط این دلهره ی لعنتی.... چرا دست از سرم بر نمیداره.........سلام!!! جلوی در  مثل اجل معلق ایستادی و  لبخند زنان زل زدی بهم !خدایا!من کی رسیدم بالا؟! لبخند کمرنگ کج و کوله ای می زنم و  میگم سلام و تا احوال پرسی کنی و از جلو در کنا ر بری تا بیام تو؛ زود  خودم رو جمع و جور می کنم و می شم همون عفریته ی چند دقیقه پیش! مثل همیشه دعوتم می کنی تو سالن خونت ..تابلوهات...شمعهای رو میزت و این گلهای خشک تو گلدون لعنتی مثل همیشه قشنگ اند...اصلا تو خودت هم قش..... نه! عفریته دستور داد که خفه شم!.......قهوه ی معرکه ات که بوش ادم رو مست  میکنه جلومه.......بی صدا  نشستی و زل زدی بهم و نگاهم می کنی و همینه که اتیشم میزنه!دلم واسه لبخند نازت پر می زنه ولی کور خوندی این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست!!!!هنوزم داری نگام می کنی.....پیرهن صورتیه کار خودش رو کرده..... حوصله لیلی و مجنون بازی هات رو ندارم....عفریته از درونم داد می زنه:اه پس چرا اینقدر لفتش میدی...چه مرگت شده دختر !د بجنب !.....با یه لبخند فریبنده ازت یه لیوان اب می خوام.بلند می شی و می ری !حالا وقتشه! مار وار می خزم سمت فنجون قهوه و چند بار لمس اش میکنم و مثل بچه ها ذوق می کنم! از کیفم شیشه ای که توش نفرته در می یارم و محتویاتش رو خالی می کنم تو فنجونت...اسم زهرش یادم نیست... چیزی که مهم اینه که از پس تو بر می یاد....قهوه ی سیاه قل قل میکنه...مثل لجن های تو قلبم!.... اروم می خزم سر جام که سر می رسی...با همون لبخند کذاییت...امروز بدجوری باهام مهربون شدی...همون طوری که داری فنجون رو نزدیک دهان ات می بری که بخوری اروم زمزمه می کنی که چقدر دلت این چند روزه برام تنگ شده و اصلا دلیل بد اخلاقی های اخیرم و رو نمی فهمی و.....لبخند کج باز می یاد رو لبم...و یاد جادوگر های تو قصه ها  میفتم! حتما قیافه شون شبیه الان من بوده! دیگه پرحرفی هات رو نمی شنم و تنها چیزی که تو گوشم مثل ناقوس صدا می کنه حرف های نسترن دوست مشترکمونه که تو گوشم وینگ وینگ می کنه ..یادم می یاد قسم می خورد تو رو تو اون مهمونی کوفتی با اون دختره دست تو دست و................دیده!.....یه ان نگاهم به دستت میفته...فنجون رو داری کج می کنی تو دهنت که بخوری.......اگه بخوریش؟.......بعدش من؟....شاید نسترن؟.....همش تقصیره این عفریته هه؟.....دیگه نمی فهمم چی میشه...فقط صدای جیغ خودم و رقصیدن فنجونت رو ؛رو هوا می بینم...قطره های قهوه رو هوا مثل بارون گل الود می رقصیدن و چهره ی مبهوتت اخرین چیزی بود که ازاون روز یادمه....انگار.....انگار با دستم زده بودم زیره دستت.......و تو  برای اولین بار شبیه مجنون شده بودی... شبیه مجنون وقتی که بهش گفته بودن لیلیت  زشته!
پی نوشت: این مطلب نه داستانه...و نه خیال..کاملا واقعیه....و  از جانب نویسنده عینا به چشم دیده و  تجربه  شده  است!
نظرات 22 + ارسال نظر
جودی شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ب.ظ http://joodi.blogsky.com

یک داستان بود دیگه ... مگه نه؟؟
البته امیدوارم!

milad شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:58 ب.ظ

khili bahali aree faghat nemidonam u alan abji mani ya dash man

رضا شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ

Kheili Ghashang Neveshti Niloofar Jan :x
Kheili Ghashang Bood , Kollan Webloget Kheili Movafaghe :x
ishallah Zendegit Ham Haminjoor Bashe :x

نوید | پسر جنوب | شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ب.ظ http://South-Boy.BlogSky.Com

سلام نیلوفری جان خوبی ؟ چه خبر‌؟ انشالله که خوب باشی امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشی نوشته خوبی بود انشالله که یه قصه باشه و این حقیقت نداشته باشه و اگرم داره دیگه این اشتباه رو نکنی که بدون هیچ سوال و جوابی قضاوت کنی ... به هر حال موفق باشی و موید .. یه سری هم به من بزن منتظرم ..!!
آرزومند آرزوهایت نوید ||‌ پسر جنوب ||

سعید یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://3rip.com

salam nilo0 jan saeed no0 pm hastam .... bazam mesle hamishe khob bood . moafagh bashi ... bye bye

MieL-A§ALi(عسلی ) یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:00 ق.ظ http://mielasali.persianblog.com/

NiLoO BaZaM MessLe HaMeSHe GHasHaNG BooD :X NiLoO DossT NaDaRaM DiGe AZ IN FekRa BeKoNi o Az In HarFa BeZaNi :-W NeGaRaNET SHoDaM NiLoO BaDi HaRo BeRiZ DoR BeHesH FeKr NaKoN :X DoOSseT DaRaM AbJI KoCHoLo :X:X:X DossT DaSHti Be MaNaM SaR BeZaN :D NiLoO :*:*:*:*:X:X:X

آتنا یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:55 ق.ظ http://4tena.blogsky.com

پایینش نوشته داستان نیست ٬ اما باورش سخته !
نیلو؟

... یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:58 ق.ظ http://kh0dam-0-kh0det.blogsky.com

salam khanoom khanooma:Pbe to ey ashegh :D :X ...kheyli az harfat khosham miad kheyli nanaz minevisi :P moafagh bashi khanoomi...khosh behalet in hame doos dari behet sar mizanan:P ama man kasio be jon 4tena.blogsky.com nadare :( ...pishe ma ham bia:"pas felaaaaaaaan........

لیمویی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:32 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

حتی اگه خودتم بگی واقعیه نمیتونم باور کنم...نمیخوام که باور کنم....نیلو....!

جودی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:04 ب.ظ http://joodi.blogsky.com

منم نمی خوام باور کنم ... یعنی اصلاً باور کردنی نیست یک همچین چیزی!!
احتمالاً تو یک فیلم دیده بعد اومده اینجا تعریف کرده!!!!
-------------------------
حاشیه: نیلوفر دروغ گو!!! پنوکیو ... !!

پسر شب یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:02 ب.ظ http://nightboy.blogsky.com

تو خیلی خطرناکی عزیزم !!!
خوب زودتر میگفتی ما یه خورده ازت فاصله بگیریم !!!
آخه این چه وضعیتی ! منو ترسوندی !
----------------------------------
جودی جون قرار نیست باور کنی که !!! باید بفهمی مثل من !!!
لیمو تو هم باید باور کنی این یه دستوره !!!


جودی یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 09:04 ب.ظ http://joodi.blogsky.com

شاخ بازی در نیار بینیم بابا !!! (حمید رضا)
تو نیس خیلی می فهمی ... مغز!!
یک کاری نکن آبروتو ببرم گوگولی مگولی !!!
-----------
حاشیه: به دل نگیری ها !!!

* پرنسس* دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:49 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com/

از آشناییت خوشبختم مهربونم
لطف کردی
موفق باشی

سامان دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:39 ق.ظ

متحول شدم !!!
دوست دارم بیشتر باهات آشنا بشم.

نیلوفر دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 03:57 ق.ظ

اااااوووووو ه! چقدر جنجال می کنید شما !این داستان کا ملا واقعیه! اما توسط من یکی انجام نشده خدارو شکر!

نازنین دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ب.ظ http://blackrose.blogsky.com

(( به نام آنکه آسمان و دریا را آبی آفرید))
سلام به دوست عزیزم
من مثل دوستان دیگر نمیگم ای کاش یک داستان بود.
هر داستان شروعی دارد و پایانی اما قبل از آن حقیقتی بوده که داستان شده
امیدوارم زندگی آسمانی و زیبایی داشته باشی و هر روزت
لیمویی رنگ باشد

ساسان سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 05:55 ق.ظ http://crouz.com

باهات شدیدآ مخالفم نازنین
پس تخیل نویسنده ها این وسط چیکارس !!!؟؟؟
(; موفق باشی نیلو
Go on . . . ! :x

آتنا سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 07:26 ب.ظ http://4tena.blogsky.com

سلام خانومی گلم
من نذرم عوض شد... اصلا حقش بود :|
نیلو جونم من آپ کردم دوشت داشتی سر بزن :x

مهدی خاطره چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://khaterehmordab.blogsky.com

سلام همسایه
قشنگ بود ...

بی آشیانه پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:51 ق.ظ http://eshghyahavas.blogsky.com

سلام دوست عزیز٬ من یه چند روزی نبودم٬ امیدوارم که خوب باشی...

بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

یاس پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ب.ظ http://lovelyrose.blogsky.com

راست ترین سوگند هایم بر همان نگاههاست ...
همان نگاهها ...
صدای اشکامو می شنوی ؟

سعید جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ب.ظ http://MASTANEH.blogsky.com

سلام...

۱) ممنون ازینکه بهم سر زدی... ایشالا بار آخرتون نباشه! :)
۲) نمی دونم چی بگم! الان یکم وحشت کردم!

موفق و موید باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد