برخورد نزدیک از نوع اول:پشت این ناکجا اباد.......
«جوراب هایت را در بیاور؛اون کتونی های سنگین یا اون صندل های مسخره را دور بیانداز و لحظه ای با پای برهنه بر زمین خشک و سخت راه برو....بگذار پاهایت با زمین اشنا شود؛زخمی شود و برایش بمیرد...وقتی دو قطره خون از انگشتان کوچکت چکید...داستان مرا باور میکنی....»
به زور کتک هم که شده بدن بی حسم رو می کشونم پای میز کامپیوتر؛روی صندلی لعنتی پشت کامپیوتر سر میخورم و میرسم به صفحه کلید مسخره که صدای تیلیک تیلیکش حا لمو بهم میزنه!وقتی صفحه ویندوز در به در با اون صدای منزجز امیزش که شبیه کشیدن ناخن رو تخته سیاه کهنه است بالا می یاد فقط به تو فکر میکنم؛به تو لعنتی که حرف های چندش اورت رو یه جایی تو دل این کامپیوتر برام قایم کردی و اسمشو با ۱۰۰۰ کلک گذاشتیpm,weblog,e_mail و هر کوفت و زهرمار دیگه!اونوقت من بدبخت مجبورم تو دنیای سرسام اور اطلاعات اسم الکی من دراوردی خودم رو وارد کنم و بعدش با یه صدای تق تق وحشتناک پرت بشم تو یه قبرستونی با  تا۱۰۰۰اسم کذایی و قبر! قبرهایی که ادمکهای زرد بدرنگ بدجنس توشون خونه کردن که فرت و فرت مثل تراکتور رو سرت دروغ سرازیر کنن!....پنجره pm ات که باز میشه جلوم باید       منتظر بمونم که هر چی توهین و تحقیره به صورت یه سیلی حسابی چند کیلو بایتی دردناک با زخم و درد و جز جیگر به صورتم بخوره!اون وقت لبمو این قدر گاز بگیرم که یه قطره خون از گوشه لبم بریزه رو صفحه کلید و زیر انگشتای من پخش بشه تا وقتی برات مینویسم سلام؛ازت متنفرم و تو جواب میدی سلام چرا؟چی شده باز؟عین شقایق تو صحرا شکوفه کنه.....بعد تو بپرسی معلومه چه غلطی داری میکنی؟ و من جواب بدم که دارم حال تهوعم رو با نقاشی شکنجه اور از صورت تو تسکین میدم...هر چی کج و کوله تر....بهتر!رو یکی از از ادمکها کلیک میکنم تا براش از تو بنویسم....از تمام اخلاق های مزخرفت! از دستت وقتی میذاری رو صفحه کلید و ادم احساس میکنه میتونه توش یه خنجر به چه گندگی تصور کنه!.......از لبخندی که نمیبینم( اما خوب بلدم حدس بزنم)....اون وقت اون ادم جواب بده که خب که چی؟بعد من یادم بیاد که ای داد بی داد! نصف ادمکهای من خود تویی؟خود نفس بریدت!عینهو یه اسمون پر کلاغ و یه دونه سنگ کوچیک...که تو دستم خشکیده و نمیدونم با کدوم پرتاب میتونم فک تورو خورد خاکشیر کنم؟؟؟؟؟ ......offهامو میرم که چک کنم؛  ۱ نفر برام پیغام گذاشته؛از عشق نوشته.ناباورانه دگمه خاموش رو میزنم و می دوم سمت دستشویی....رودهام به هم پیچیده......(پشت این دیوار لعنتی چاخان کردن بدجوری نافرم اسونه)!!!!
پینوشت۱:دلم واسه لیمویی ؛حمیدرضا؛یاس و جودی غر غرو اندازه نخود شده!۲:لطفا در blogsky رو گل بگیرید تا خودم نصف اش نکردم۳:به عضو جدیدمون مهتایی خوشامد میگم!