روی پنجه ی پا خودم رو بالا می کشم و با نوک انگشتام پنجره ی سالن رو باز می کنم. بارون با شدت ؛محکم مثل سیلی می خوره تو صورتم.مثل دختر های عاشق! که از سیلی ناگهانه ی معشوقه شون دلگیر نمی شوند که هیچ؛خوشحال می شوند؛ با ذوق سرم رو به حالت دعا رو به اسمون می گیرم و دست های خیسم را به صورتم می کشم:اومدی بلاخره ؟!....اووووووومدی بی انصاف؟! چشمم به سینه ی اسمون خشک شد تا بیای... .بیای و بشوری...بشوری این ابر های تیره دل و مه سنگین سیاه دل کوفتی رو که دو هفته است؛ارزوی نفس کشیدن و داغ دیدن کوه های توچال رو به دلمون گذاشته! تا خفه کنی! .... خفه کنی این کلاغ سیاه قار قاروی نحس رو که دو هفته ی تموم ؛جز خبر مرگ چیزی برامون نیاورده... و جز داغ؛به دلمون نگذاشته! تمومش کن... این دل صاحاب مرده ی لعنتی بی کس ما مگه چقدر جا داره اخه بی انصاف!چقدر اه بکشیم ...؟!هان؟!... ببار!
هر سال نزدیک ژانویه که می شه؛اولین چیزی که به فکرم می رسه بابا نوئل! با یه شکم گنده؛ریش سفید بلند و لباس های قرمز عجق وجق و یه سورتمه. سورتمه ای با یه دنیا کادوهای کوچیک و بزرگ؛رنگ و وارنگ و یه عالمه شکلات! شکلات هایی که مثل شکلات های مدرسه ی هری پاتر ادم رو باد کنن و بفرستن اسمون هفتم!ادامس هایی که وقتی بخوری از گلوت صدای قور قور قورباغه در بیاد و اب نبات چوبی هایی که هیچ وقته خدا تموم نشوند......چیه؟! چرا پوزخند می زنی؟!قیافت رو چرا اینجوری می کنی؟!...نه عزیزم! اینجا وبلاگ یه دختر بچه ی پیش دبستانی نیست!درست اومدی!اینجا کسی می نویسه که بیست سال به ظاهر و چهل سال در باطن سن داره! مثل تموم دختر های هم سن اش لباس می پوشه و مد رو دنبال می کنه و مادر بزرگش وقتی به سن اون بود سه تا بچه ی قد و نیم قد داشت!!......اما دلش.......دلش می خواد شب کریسمس؛ یه پیر مرد شکم گنده با یه گونی قلنبه؛ پر از هدیه؛از لوله ی شومینه شون تالاپی بیفته پایین و بگه:یوووووووو هووووو........!مری کریسمس!!!!!!!!(سال نو مبارک)......!بفرمایید اینم چیز هایی که قبل سال نو ارزو کرده بودید! یک جفت کفش سحر امیز برای شما! که بتونید با هاش هر قبرستونی که می خواید فرار کنید! ........ایییییییینم یه عشق بزرگ! همونی که خیلی ارزو اش رو داشتین!می تونید اونقدر دوست اش داشته باشید و دوستتون داشته باشه که از شدت عشق خفه خون بگیرید!....این چیه؟؟!خوب معلومه!! یه گونی دلخوشی که اشانتیون عشقتونه....اوه........!داشت پاک یادم می رفت! یه اسپری ضد تنهایی هم هست که هر وقت دو تا پیس بزنید؛تنهایی مثل بوی بد؛ می ذاره و در می ره...و در اخر یک جفت چشم عاشق که صبح تا شب با دل سیر بشینید و عشقتون رو با خیال راحت اونقدر نگاه کنید تا جفت چشم هاتون در بیاد................................................................اخ!اخ! که چقدر دلم بابا نوئل می خواد....اخ که چقدر ارزوی دور و دراز دارم...دل خوشیم به پاییز بود که اونم اونم امروز و فرداست که بذاره و بره.......تو بگو....من با چی زمستون رو سر بکنم؟! با چی خستگی هام رو در بکنم....
درمورد اینکه...
یه وقت بذار جیگر آدمو کباب کن انرژیک!!!
مفهوم صحبت کنید دوستان عزیز لطفا!
خوب اینم اختصاصیه ها! فردا نیای بگی دلم میگیره!!:
۱) چه پنجره ی قد بلندی دارین!خونه تون دوبلکسه؟!
۲)من نمیدونم بارون چی جوری میتونه مثل سیلی بخوره به آدم!! مثلا؛ سوزن بهتر بود! مثل دخترای عاشق که تا میزنی تو گوششون افسرده میشن بغض میکنن بعد بارون مث سوزن میزنه میترکونه بغضو!
۳)منم هوس جوجه کباب دربندو کردم.حرم شابدولعظیمو هم ندیدم به جون نیلو!خط چهارم : خفه نه خغه!
۴)به کلاغ سیاه زیاد بدبین نباش.اصولا شنیدن خبرایبد از دهن کلاغ لذتبخش تره تا از دهن کبوتر.
۴) و بابا نوئلی با اون گوزنای مسخره...البته میگه: مری کریسمس معمولا نه هپی کریسمس.آره خدا رو چه دیدی.شاید یه عشق گنده داشته باشه تو بقچه ش.ولی اگه نداشت بهت حق میدم به همین اشانتیون دلخوش باشی.
۵)زمستون بهتر از پاییزه.مگه نمیخوای تمیز شی.چی بهتر از برف مدفون کنه آدمو؟
۶)به شرطی که اون چشما لنز نداشته باشن.اون اسپری ضد تنهایی رو هم نیستم!تا وقتی که از مدت اثر گذاریش مطمئن نشم.اصولا من بعضیوقتا به شدت نیاز به تنهایی دارم...فکر میکنم بقیه هم بعضی وقتا نیاز دارن که تنها باشن!!
۷) خستگیاتو با یه لیوان شیربرف توت فرنگی...به کسی نگیا...
این شد کامت! نه اون دو خط نا مفهوم پایین!
۱) اره! ما تو عمارت زندگی میکنیم! از عمارتمون هم تا دم در ۳ساعت پیاده روی داره!
۲)بارون وقتی مثل سیلی می زنه به صورت ادم که همراه باد باشه؛اون موقع مسیرش چند جهته می شه و اگر سرعت داشته باشه می کوبه!
۳)لاک غلط گیر!
۴)....
۵).....
۶).....
۷)خنده و زبون درازی!
۹ از خودم) مردم چه کارا که نمی کنن! اسم شون نیماست! می ان با اسم نویسنده های معروف کامنت می دن! خوبه منم فردا خودم رو معرفی کنم~>امیلی برونته؟!
سلام خره
عشق منی توا ژیگولم
هنوزم ولی از دستت دلخورم
الهی رفتی حموم شامپو بره تو چشات
رفت بابا! اون روز داشتم کور می شدم به سلامتی! حالا هی نفرین کن!
این روزها ......
دیدی بارون چقدر قشنگ بود نیلو جون دوست داشتم کرج بودی و بیشتر لذت میبردی.....اینجا بارون وقتی میخوره رو درختا یه چیز دیگه ست
قربونت برم کرج که دیگه بارون نمی خواد!به خودی خود هواش عالی یه...
گرچه گویا این چند روزه اونجا هم مناسب نبوده چندان!
نیلو نوشته هاتو که میخونوم یاد ممل میافتم...!
ممل و که میشناسی؟! دختر مهربون...جهانگرد...وتوپوکو...
مملم یه دختر کوچولوی ناز بود...مثل تو...
مثل تو که قلبت به پاکی همون روزای بچه گیه...
خوش به حالتون...آهای...شماهایی که تو کشور خودتون..تو خاک خودتون نشستین و هی غر میزنین! خوش به حالتون که بارون دارین! یک سال تمومه چشم به این آسمون همیشه آفتابی دوختم ببیتم کی میخواد دلش بگیره!
اما انگار تو این خاک نا آشنا ( حتی بعد از ۶سال! هنوزم ناآشناس...!) حرومه که آسمون دلش بگیره و بباره...
یامه بچه که بودم همیشه از مامانم میپرسیدم...
چرا این خارجیا حاجی فیروزشون سفیده و ریش داره....؟!! اصن چرا حاجی فیروز ما واسمون کادو نمیاره؟!!
اما حالا فرق نمیکنه نیلو...
چه حاجی فیروز باشه...
چه پاپا نوئل...
چه با سورتمه بیاد...
چه با دف و تنبک...
فقط دلم میخواد برام از همون مهربونی ای بیاره که خیلی وقته گم شده...
همون دوستی و عشق.....
آهای خانوم...
شاکیم از دستتا...
خیلی تنبل شدی!
مثلا یه سال بزرگتر شدیا!
زود به زود آپ کن گلم...
(مااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااچ...!!!)
بیشین بینیم با!
واسه من رفته خارجه داره کیفشو می کنه! کیلو کیلو اکسیژن قورت می ده؛طلبکارم هست! جرئت داری پا شو اخر هفته یه سر بیا تهران بهت بگم اوضاع چطوره!
ججججججججججججججججججججججیگمل خوشگل اجی نفس خودمی!
بابا من بیماری دارم! گفته بودم که دفعه های قبل!( راجب این دیر به دیر اپ کردن!)
اما چشم!
ببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببووووووووووووووووووووووووووس!
MesSLe HaMisHe NiLoO MaN KhoShGel MiNeVisSe :X :X AsaLi FaDaT BeSHe JiGMaLaM , Ton ToN Up Date KoN BoOS BoOS
اجججججججججججججججججججججی منی تو!
یه تو! یه این نازی رو باید با کتک بیارم ایران!
البته از راه زمینی!
به این ایران ایر که ماشالاه اعتباری نیست~
هان ؟ چیه ؟ چرا این جوری نیگاش می کنی ؟ گربه ندیدی تو عمرت ؟ آهان واسه ی چی آوردم ؟ دیدم این جا حرف از پرنده و عشق و فنچ و این چیزا شد گفتم گربم رو بیارم یکم میو میو کنه دلش واز شه !
سلام بر توت فرنگی اصیل
نوشته هایت مرا کنجکاو کرد و بسیار منقلب
اشتباه نکرده بودم قلم خوبی داری من هم داستان کار میکنم
در شناسنامه ات با گلشیری و معروفی و سناپور موافقم اما کوئیلو نه خوشم نمی آید ازش
اگر خواستی تبادل لینک کنیم
سلام- اگه میشه با من تماس بگیرید کارتون دارم
امرتون؟!
یه وقت اگه بیای خبر بدی که آپ کردی یه چیزی ازت کم میشه.خیلی شاکیم نیلو...خیلی عصبانی ام...خیلی حالم گرفته اس...تمام تابستون منتظر بودم بارون بیاد.یادته پارسال؟از شهریور بارون ها شروع شد.بعدشم اون برف محشر....خیلی پاییز بدی بود.پر از مرگ...پر از بی بارونی...جات خالی جمعه رفته بودم توچال.بارون اومدااااااااا...داشتم منجمد میشدم.داشتم از شدت خیسی میمردم.ولی بازم آروم قدم میزدم.میخواستم با تمام وجودم بارونو حس کنم.پاییز داره تموم میشه....خیلی شاکیم!خیلی!
به به .. بنازم به این روحیه !!!...
تو ی توت فرنگی خارجی فکر بابا نوئلی و من هندونه بر حسب تقدیر واسه شب یلدا دل میسوزونم ... میدونم هندونه خوردن حالتو خوب نمیکنه ولی بیا هندونه شب یلدا ی ما رو بخور(بخون) این یکی که واقیش نیست که !
آبیشه !
بر و بچ ام بیار هندونه شب یلدا بخورن !
قربون ! بابا نوئل ام یه هفت هشت ده روز دیگه ایشالا پیداش میشه
سلام .
باران اپ شد اگه دوست داشتی بیا خوشحال میشم
خیلی با احساس بود
سلام
جالب وزیباااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بالاخره اومدش هر چند که جون به لبمون کرد ولی اومدش . اشکال نداره به جون به لب شدن عادت داریم.
از بابا نوئل زیاد می خوای! به خصوص اگه واقعی باشه همهء آرزو هات رو جمع کن مهمترینش رو بگو که اگه واقعی بود بتونه بهت بده.
راستی می خواستن دربارهء شکولاتای هری پاتر یه چیزی بگم دیدم حالت بهم می خوره نمی گم.
آها در بارهء عکست تقریبا درست تصورت کرده بودم فقط فکر می کردم یه خورده چاقتر باشی ( اگه تو عکس صورتت رو برنزه نکرده باشی).
خیلی پر روام نه؟
همه همینو میگن!
سلام نیلو جون !! من مدت هاست که وبلاگت رو دنبال میکنم راستش خیلی دوست دارم که مطالبت رو میبینم.اگر دوست داشتی به وبلاگ منم بیا .خیلی خوشحال میشم!!
آییییییی نسیم سحری ؛ صبر کن ؛ ما را با خود ببر از کوچه ها .... نمیشناسیش ؟ نسیم سحری رو میگم ! دارم دنبالش می گردم ... آخه منم یه جورایی دلتنگم .
نیلوووووووووووووووووووووووووووووووووووو!!
نیلووو
نیلووووووووووووووووووو
نیلووووووووووووووووووووووووووووو
نیلو!
( اینا رو باید با ریتم بخونی!)
من خودمم!
لیموی صورتی قدیم و نارسیس جدید!!
با هم همراه باشیم
آخ که سیلی بارون چه حالی داره و کادوهای بابانوئل چقده جالبن!منم وبلاگمو به یاد بابا نوئل جینگل بلز گذاشتم!
کاش چون پاییز
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم
موفق باشید
سلام به نیلوفرنگی همیشه قشنگ و نازنین خودم... نیلوفر این نوشته ات رو چند روز پیش که اتفاقی 5 دقیقه آخر کلاس متوجه شدیم کامپیوتر دانشگاه به اشتباه به اینترنت وصله با یکی از دوستام که اتفاقا مسیحیه و کلی عاشق کریسمش و بابا نوئل و درخت کاج و... خواندم. با ورت نمیشه دوستم چقدر خوشحال شده بود ... میشد شادی رو تو چشماش دید.. دختریه با یه دل پاک .. دختری که عاشق طبیعته و همیشه وقتی یه منظره خوشگل می بینه کلی ذوق میکنه... (یکی مث خودت ... زیبا و دوست داشتنی ) نیلوفر خواستم بدونی با نوشته ات نه فقط منو که آجی کوچولوتم بلکه یه عالمه آدمای دیگه رو هم خوشحال می کنی که خیلیاشون برات کامنت نمی گذارن...همونطور که اونروز وقت نشد ما از دانشگاه برات کامنت بزاریم.
نیلوفرنگی مهربونم مرسی از نوشته های خوشگلت ...
همیشه دوستت دارم خواهر مهربونم.
سلااااااااااااااااااااام خواهری گلم. شب یلدات به خوشی عزیزم. کریسمس هم مبارک هر چند به دلایلی اصلا دوسش ندارم. همیشه شاد بنویس عزیزم. یه رحمی هم به دل ما کن. قربونه خواهری. مهتاب.
به زمین گرم میخوری اگه آپدیت نکنی ها!
خیلی خوشحالم کردی
سلام نیلوفرنگی قشنگم...
باشه... عینکو برداشتم ... نوشتمم پاره کردم تا دیگه یادم نیاد.. ببخش با خواندنش چشمات خسته شد و وقتت تلف...
مرسی آجی خوب و مهربون.
دوستت دارم
بازم سلام نیلوفرنگی خانومی... خونه تکونی کردم... خواستی بیا پیشم ..
آپدیت کردم....بدو بیا!این لینک صاب مرده ی منم درست کن دیکه!
خوشم اومد خیلی با حالی :D
می بینی روزها را نازنین ؟!
روزهایم به من باز می گردند ؟!
سلام خوبی چطوری . من داشتم ارشیوم رو میخوندم واسه یکی از پست هام نظر داده بودی. گفتم ۱ سر بیام ببینم اینجا چه جور جای هست. وب لاگ زیبای داری. به من هم سر بزن بازم. موفق باشی
به به...میبینم که لینکم رو درست کردی.میبینم که اومدی نظر پرت کردی از خودت....خب زن حسابی..آی دی من اون بغل چسبیده.یا از حمید شماره ام رو بگیر یا تو مسنجر بنده رو اد بفرما که شماره هارو رد و بدل کنیم که اینجور مواقع زنگ بزنم بگم نیلوفرنگی پاشو بیا.ببین چند بار شد من یه جا رفتم که میخواستی بیای و نبردمت ها!!!حالا هی بشین بعدش به من دری وری بگو.یالله شماره ات رو بده !بدو...
سلام توت فرنگی جون
من خیلی دوستت دارم
یعنی شما رو نه هااا توت فرنگی رو
البته شما رو هم دوست دارم(دندون)
خیلی باحاالی
به من هم سر بزن خوشحال میشم
اگه با تبادل لینک هم موافق بودی اعلام کن
قشنگ بود کریسمست مبارک
میدونی از کجا شروع کردم به گشتن تا به وبلاگ تو رسیدم؟
خیلی جالبه
سلام مهربانانه....خانم منشی چشم های سگه چه رنگی بود...قهوه ای.....!!!
قهوه ای)قهوه ای.......................
آدم های هنری مثل یک قسمت ازیک داستان یایک فیلم ویایک نمایش هستندکه توسط یک خواننده یا یک بیننده بد/بدخوانده یادیده می شوند....
به دیداری دوبارامیدوار
محض دلتنگی آمدم...
و شاید محض بودن....
میگویند...(راستی چه میگویند؟!!!!)
بگذار بگویند...
من و تورا چه باک از مردم حریص چشم ندار!!!!
نییلووووو
خیلی تنهام
نیلوووووو
هیچکی دوسم نداره دیگه
می خوان شوهرم بدن راحت شم
خر٫نیشتو ببند.جدی دارم می گم
نیلووو٫نیلووو کاش بمیرم
سلام وبلاگ قشنگی داری به قشنگی دل تنگ خودم حالم عوض شد از خوندن وبلاگت موفق باشی وخوش
هان؟!!! حالا میخوای بزنی تو دهن ما دیگه؟!! باشه! باشه!
---
یادم نمیاد نویسنده ای به اسم همینگوآرا وجود داشته باشه! اون ارنست همینگوی بود که وقتی با ارنستو چگوآرا مبارز آرژانتینی قاطی میشه از نظر شخصیتی میشه تو مایه های من.
---
بیا بزن تو دهن ما.
خوبی؟!
چرا این دفعه که کانت گذاشتم نزدی تو حالم؟!
الانم این یکی کامنت رو گذاشتم چون دلم ضد حال می خواست.
فقط بخاطر تو نیلو جونم که نمیدونی چقدر دوست دارممممممممم
خوبه.فقط همین.به وبلاگمم سر بزنی بد نمی شه خانومی.
بابای
تو آپ کردن تو کارت نیست مثل اینکه ...
نیلوووووووووووووووووووووووووووفر چرا اپ نمیکنی پس!؟