--------------------------------------------------------------------------------
عاشق پاییزم!...
نه اینکه مثل دختر مدرسه ای های عاشق سر به هوا باشم که همیشه دفترچه خاطرات های مسخره ی خودشون رو با اون شکلک های عجق وجق و قلب های تیر خورده و شعر های اب دوغ خیاری همه جا با خود حمل می کنند و کلمه ی پاییز رو به طرز چندش اوری «خز»کردند و می جوند!....نه!
من حقیقتاْ عاشق پاییزم!
انگاری با اومدن پاییز خون تو رگ های بدنم در خلاف جهت خود شروع به حرکت می کنه و من تبدیل به اون«نیلوفر»دیوانه ای می شم که مامان همیشه معتقده تحت هیچ شرایطی و هرگز نباید بشم!...به طور ناگهانی؛تمامی مرض های ادمی زادی و غیر ادمی زادی ام عود می کنه...چشم هام همه چیز رو چهار تا می بینی و شبها تا خود صبح خروس خون که خورشید تو هوای خنکه پر از ابر با نور سفید کم جونش بالا می اد؛ تو جام مثل مرغ پر کنده غلت می زنم ...
کلافه و سر در گم و دچار الزایمر به دنبال چیزی که خودمم حتی اسم لعنتیش رو بیاد نمی ارم میگردم و تو ! تو......
توی همچین موقعیتی!...چند روزیه که داری روضه ی رفتن رو می خونی....
از خودت...از پاییز...(من به درک!)...هیچ خجالت نمی کشی؟ اونم وقتی اینجوری....یعنی همونجوری که تو همیشه حرفش رو می زدی از راه رسیده!...تازه فیلت یاده هندستون کرده؟
حالا دیگه عینهو دزدها بی سر و صدا یهو می زنی جاده خاکی و واسه ما دست تکون میدی و بای بای می کنی؟!......
حالا دیگه واسه ما ادای ادم های «رفتنی» رو در می اری و یقه ی پالتوت رو محکم با دست می کشی بالا و به دور دست خیره می شی و زیر لب زمزمه می کنی:اومدنی؛رفتنیه!
حرص منو می خوای در بیاری؟! اره؟! می خوای بگی مسافری؟!میخوای بگی....؟!د چه مرگته!؟
بابا یه نگاه کن؟!...ببین؟!
باد داره می اد!.. هوا تازه تازه داره یه جور قشنگی سرد می شه و ادم از خنکی اش مور مور اش میشه........ در شرایطی که همه منتظر شنیدن صدای برخورد اولین قطره های بارون پاییزی رو چتر های واموندشون اند...تو....
تو صدای نکره ی جیرینگ جیرینگ شترت رو راه انداختی که چی؟!
خیلی خوب!..باشه.. برو.....هر قبرستونی که دلت می خواد برو...
اما از من یکی توقع نداشته باش که مثل ادم های احمق!برات ارزوی موفقعیت کنم و آش پشت پا واست بپزم!........کوفتم نمی پزم!...
توقع نداشته باش بگم:ok!امیدوارم یه روزی یه گوشه ای از دنیا دوباره همدیگر رو ببینیم و بعد یه لبخند کج و کو له نثارت کنم!اونم تو این دوره زمونه ی کذایی که ادم ها با وجود ۲ تا کوچه فاصله همدیگرو سال به سال می بینن....چه برسه یکی بذاره بره......شرمنده....این فیلم ها از پس من یکی بر نمی اد...
با خودم فکر می کنم...دوست هم دوست های قدیم...
می زنی زیر خنده و می گی:بابا بی خیال! من که هنوز نرفتم!
باشه...بی خیال!....اما اون چمدون گنده ی کنار دستت گویای همه چیزه...همه چیز...
از هفته ی دیگه حلوای رفتنت رو پخش می کنم....
فقط تو رو خدا زودتر...دور شو برو نبینمت....
سلام
وبلاگ زیبایی داری
به ما هم سر بزن
با تشکر
مدیریت وبلاگ کامپیوتر
نظر یادتون نره
مرسی و از این صحبتها!
خصوصی بود...
وبلاگ جای نوشتن مسائل خصوصی افراد دیگه!
سلام خانومی خوبی؟ بازم غم ؟؟؟؟؟ گلم بخند بذا ماهم یکم شاد باشیم . سلامت باشی عزیزم . ببین گذشتنیا میگذره فکر موندنیا باش . یا حق .
موندنی نداریم عزیزم! همه دارن گورشون رو ه سلامتی گم می کنن!
به به... نیلووو جونم کلی خوشحالم کردییییییی حتما بیایا... فقط قبل از این که بیای بگو یه گاوی، شتری جلو پات بکشیم.
شاد و موفق باشی عزیزم.
فقط جوجه! باید جوجه جلو پم بکشین! ترجیحا می تونید از هم دانشگاهی هاتون هم استفاده کنید!
یادت رفت بگی پاییز که میشه نیلو از این رو به اون رو میشه
بی معرفت میشه ...
همرو از یادش میبره ...
کسی رو تحویل نمیگیره ...
دیوونه تر میشه ...
خواهر کوچولوی تنهاشو از یادش میبره ...
کلا دیگه نیلو نیلوی ما نیست ...
خوش باشی
گلم...نیلو خودشو گم کرده....خوشو از یاد برده! چه برسه دوستهاشو....
آی آی پاییز من ... روزهای قشنگی را برای من ساختی ... یادت میاد کلاس اول اصلا گریه نکردم ؟ یادت میاد اولین شعرمو دوم دبستان در وصف برگای زردت سرودم ... یادته کلاس سوم با تو عاشق شدم ... یادته کلاس چهارم چقدر با تو بی قراری می کردم ... و کلاس ژنجم و شبهای بارونیت یادته ؟ هی هی ... پاییز من ... قشنگ من ... میای و میری و هر دفه یه خورده از رنگ زردتو می ریزی روی پوست تنم ... وقتی نیستی هیچی جای خالیتو پر نمی کنه .... برو عزیزم .. هر جا میری به سلامت .. برو آدمای دنیا رو عاشق کن .... برو گرد و غبار تنشونو بشور ... برو با نسیمت موهاشونو پریشون کن ... برو عزیزم .. دست خدا به همرات ... منتظرت می مونم ... می دونم که باز میای و باز عاشقم می کن .
این که از من هم رفیق تره با پاییز!
سلام نیلوی خوشگله خودم:* منم دارم کم کم وبلاگمو میبندم(((( شاید یه روزی برگشتم شایدم بر نگشتم(:( متنتو نخوندم می خونم میام نظر میدم*:**:*:* منتظرت هستم ...
هی فلانی...!
سخت نگیر گلم ...
مثل همون گلی باش که تو هوای پاییزی زیر بارون تازه جون میگیره...
بذار بره....
آش پشت پا که هیچی...حلوا پیشکشش...کوفتم براش نپز!
و آرزو کن هیچ وقت...هیچ جای این کره خاکی نبینیش...
اما شاید بیرون از کره خاکی...!
اوکی بره! اصلا به من چه!
سلام نیلوفر خانوم خوبی ؟ انشالله که خوب باشی و سلامت .. نماز و روزه قبول .. کاره خوبی میکنی که آش پشت پا نمی سازی و دعا نمی کنی یه روزی ببینیش کسی که ارزشش رو نداره همون قبرستون هم باید بره نه مسافرت !! یه سری هم به وبلاگ من بزن منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب و پشت کنکوری ||
فعلا که خودم دارم روونه ی قبرستون می شم!
چقدر بیچاره است اون کسی که داره میره ! چقدر بدبخته ! چقدر بی شعوره ! اصلا آدم نیست ! فکر میکنی اون ارزش آرزوی موفقیت کردن واسش رو داره ؟ فکر میکنی آش پشت پاش خوردن داره !؟ فکر میکنی اصلا ارزش این همه نوشتن رو داره ! خیلی خلی بچه جون ! اون مال این حرفها نیست که بخوای این همه بنویسی اندر احوالاتش !!!
بقول نازنین آش پشت پا که هیچی کوفتم زیادشه !
فقط یه چیزی ... اون الان خیالش راحته ... از همه چی ! از تو ! از آینده ات ! از اینکه دیگه شبها تا صبح بیدار نمی مونی ! از اینکه تو خونه نمیشینی فکر وخیال کنی ! از دانشگاه و ادامه تحصیلت از همه چیزت ... همین واسه ی اون کافی بقیه اش درست میشه ...
الهی هواپیماش سقوط کنه تو آبهای مدیترانه هم خودش راحت شه هم شماها ! اینجوری بیرون کره خاکی شاید همدیگرو دیدیم !!!
یکی دیگه داره می ره! تو چرا پر پر می زنی؟!
ببینم از کجای پاییز خوشت میاد وقتی اینهمه بلا سرت میاره؟؟؟ اگرچه من عاشق پاییزم اما حال من رو خوب میکنه... ببینم رفتن و فیل و هندوستان و اینا هم عوارض دیوانگیه؟؟
یه قسمت هایی از پائیز رو همه دوست دارن ولی باد ملایم که مورمورت بشه ؟
بیا قزوین رو ببین که وقتی میرم اونجا می لرزم !
اصلاح میشه!:
زیادم خصوصی نبود...
(یا علی...تازه فهمیدم چیه جریان!)
کدوم جریان؟
اینجا کجاست من کیم...
(اتفاقا چون خصوصی بود اینجا نوشتم..!!!)
گاهی باید بری تا بفهمی بودن یعنی چه باید بری تا فکر کنی از هیجان و زرق و برق و هیاهو دور باشی تا بفهمی توی شیشه نوشابهی سیاه چی هست؟
نیازی به رفتن کسی نیست...
ما دوران کف شیشه نوشابه خوانی رو خیلی وقت پیش گذروندیم!
بابا پاییز
حالم از پاییز بهم می خوره! حالم از وبلاگم بهم می خوره! !
حالم از هواپیما و دوست و آش پشت پا بهم می خوره!
حالم از اینده!تحصیل!همه چیز بهم می خوره!
حالم از تمام دریاها و اقیانوس های دنیا بهم می خوره!
هیچ کسی رو هم نه می خوام تو این دنیای مزخرف ببینم و نه خارج از کره ی خاکی! و نه تو هیچ جهنم دیگه ای!
حالم از خودم بیشتر از همه بهم می خوره!
ببخشید که حالتون رو بهم زدم!
خوددمم که!
بدون شرح ایضا!...
آخرش نتونستم تشخیص بدم مدح شبیه به ذم بود یا ذم شبیه به مدح.
منم اخرش نفهمیدم...مگه فرقیم داره؟
سلام عشقولکم عزیزم دلم واست اندازه دله یه مورچه شده کاش می شد دستامون هرگز رها نمی شد کاش می شد دستامون اگه جدا می شد لااقل دلامون تا ابد جدا نمی شد . دوست دارم هوارتا . یه بوسسسسسسسسس فدات بشم .راستی قراره از خواسیت پایه بودنت استفاده کنم البته به جای پایه برای دوربینم آخه دارم مرگه خودم فیلم می سازم . نیلوفرم دوست دارم . دوست دارم ودوست دارم واسه حمید رضا پیغام گذاشتم ارور داد
جیگملتو!
پایه دوربینت ام می شم در بست اجی!
اونو خدا اررور کرده!
سلام نیلوفرنگی......... بمیرم و نبینم نیلو غمناکه...
نیلوفر مهربونم.... نمی دونم چی بگم.... خودمم حالم بهتر از تو نیست....
دشمنت بمیره گلکم!
حاله همه خرابه... و این چیز تازه ای نیست...
سلام و من با تمام وجودم این درد دوری رو چشیدم ٫از روزی که خاطراتم یادم مونده دلتنگ دوری ها بودم
لعنت به جدایی و سفر
و چاره ایی نیست چون همه مسافر یم
کاش روزی بزسه که نه ملک واسطه باشه و نه فلک فاصله
:)
www.jademarefat.blogsky.com
از کلمه ی «کاش» بیزارم!
پاییز مثل اون فریم های قبل از مردنه که میگن همه میبینند . مثل مرز بین رفتن و بودن و ماندن و مردن . خیلی پهنه ولی انگار یه طناب باریکه که داریم روش راه میریم به راحتی . دوتایی و شاید سه تایی و بیشتر ،و تنها . تازه یک ماه اش گذشته . هنوز درختهای چنار همه برگ های زردشون رو نریختن تو پیاده روی جلوی خونه مون و هنوز باد وسط پاییز نیامده که برگها رو این ور و اون ور کنه ، بالا پایین کنه و صدای خش خش برگهای خشک رو در بیاره ... تازه یک ماه گذشته و هنوز کلی از پاییز مونده .
پاییز تا آخرش عشقه . تا ته اش میشه حال کرد . مثل بهار نیست که دو هفته ی اولش از همه چیز خسته بشی ، مثل تابستون نیست که از گرما و بی حوصلگی روز های طولانی کلافه بشی و مثل زمستون نیست که سردت بشه و توی تنهایی بلرزی و سرما بخوری . پاییز هیچ بدی نداره . هیچی و به هیچ چیزش هم نمیشه ایراد گرفت .
پاییز تا آخرش عشقه . تا ته اش میشه حال کرد . پاییز مثل هیچ وقت دیگه ای نیست ، چون دل آدم میگیره ، خوب ام میگیره .....
اوه ببین نا غافل چی گفتم ... سر نمیزنی به عمو ببینی زنده است یا مرده ؟
از این جمله خیلی خوشم اومد:
«پاییز مثل هیچ وقت دیگه ای نیست»...اره...نیست!
آرزه فکر کنم خق با تو است .
(چشمک)...
ای بابا!حی تو این دنیا موندنیه ؟
هیکشییییی گلم!
من توهم زدم احتمالا!
manam doosesh daram
نازی..
احساساتی نشو حالا!(چشمک و زبون درازی)
سلام خوشگلم....هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد...و ان کس که دارد تو را به گریه نمی اندازد....امیدوارم ...یعنی یه امید الکی دارم که هر چه زودتر یادشم با خودش بفرستی بره...حالا کاری ندارما...ولی با حمید خیلی موافقم...قربونت برم...مراقب خودت باش.....دوست دارم...هزار تا....
از تو یکی بعیده! با کی موافقی؟! واقعا که!
سلام ... خوفی ؟؟؟؟؟///
خیلی قشنگ بید ... بلاگت خیلی قشنگه .. خداییش حال کردما !
راستی منم آپم اگه خواستی سرکی بزن !
موفق باشی ... خوش !
بابای
جونزززز؟اهان بعله!مرسی و از این صحبتها!
پاییز ۸۵.............................
یعنی اونم می بینیم؟
سلام خانوم خانوما!من اومدم دوباره!خوبی؟بابا ایول/کلی با این متنت حال کردم.دمت اساسا گرم.میدونی...پاییز که میشه منم خل میشم.منم شبا نمیتونم بخوابم.منم کلا میزنه به سرم که هی راه برم تو خیابون.هی آسمون رو نگاه کنم و حتی به یه تیکه ابر پشگل مانند التماس کنم که دوچیکه اشک رو سر ما بریزه.کلا هیچی پاییز نمیشه.حالا این یکی داره میره؟عیب نداره...ماکه نفهمیدیم جغرافیایی میره یا ماورایی!ولی هرچی هست اگه چیزی میخواد بره بذار بره.وقتی خواست بره دیگه با هیچی نمیشه برشگردوند.درضمن...تولد ۲ سالگی وبلاگمه.اون ورا اگه بیای خوشحال میشم.دوباره میخوام تیریپ عاشقونه نوشتن رو هم شروع کنم.بیای ها!منتظرم!
هستمت!
بازم یه دختر خل و دیوونه و احساساتی ! من نمی دونم کودوم گاگولی می خواد بیاد اینا رو بگیره !
خودشو کنتر کن عزیزم! یکی پیدا می شه!
در ضمن ادم احساساتی و خل و دیوونه باشه:بهتر از اینه که مثل گاو باشه و بی احساس!
(پ.ن):فوریه به ماه های ما کدوم می شه؟حواسم باشه خواستگار های این ماهم رو رد کنم!!!
متن خیلی خیلی قوی و خوبی بود ... اما میدونی چیه ؟ دوست ندارم کسی کسی رو ترک کنه و ....
شاید اصلاْ به من ربطی نداره اما .... امیدوارم نه اون بره نه پائیز خاطره بدی باشه .
امیدت امیدوارم کرد... .
چه زود خودشو تحویل می گیره حالا کی خواست بیاد تو رو بگیره ! ولی حالا چون خیلی اصرار داری مشکلی نیست ! یه پی ام بزن به february_birthed شاید دیدم کیس خوبی ! هستی اومدم گرفتمت ولی بگم ها بهت قول نمی دم ! الکی دلت رو صابون نزن ! در ضمن مودب باش گاو چیه هنوز ندیده و نشناخته فحش می دی !
حلوا دادی خبرمون کن ! در ضمن دزدین چمدان برای منصرف کردن طرف کار مهمی بید !!
سلام
من میتونم خودمو به عنوان دوست جدیدت بدونم؟؟؟؟
حرف قشنگیه ...ولی تلخ که اومدنی همیشه رفتنیه!
من خودمو همیشه آماده کردم برای از دست دادن تمام اون چیزهایی که دوست دارم.....
میدونم که همه چیز یه روز تموم میشه!!!
سلام...پاییز...منم پاییز رو دوست دارم...مهر رو از همه بیشتر دوست دارم...شاید چون متولد پاییزم اینو میگم...ولی واقعاْ حال و هوای پاییز یه جور عجیبیه...من که تو پاییزا...خزونم داره میره برگی نموند رو درختا...من هنوز منتظرم توی جاده تک و تنها.......نمیدونم کی بوده اونی که می خواد بره نمیدونم...ولی خداییش پاییز وقت رفتن نیست...از طرف من بهش بگید حذ اقل دو ما ه صبر کن بعد برو...با رفتن پاییز برو...
سلام دوست خوبم !
خوبی ؟
عزیزم مرسی که امودی ... خوشحالم کردی !
سعی میکنم بعد این کمتر از غصه هام بنویسم تا دوستای
خوبمو ناراخت نکنم !
راستی توام بزن قدش ... مراقب خودتو دل نازت باشی !
بابای
چرا پست جدید نمیذاری نیلوفر خانوم؟؟
سلام دوست عزیز ....من هم پاییزو خیلی دوست دارم ...عیدت هم مبارک .........شاد باشی ...................به روزم مث هر پنجشنبه
سلام...نمیدونم چرا کامنت من پاک شده...ولی خوب حتماْ دلیلی داشته...ولی پاییز..هر اتفاقی که تو پاییز میفته از خاطره ها نمیره...
سلام نیلوی عزیز خودم:***
خوبی خانومی؟
میبینم که تغیراتی تو وبلاگ دادی...
مبارک باشه:***
خیلی دوست دارم خانومی...
به همه بچه های یاهو سلام برسون جیگرم...
یا حق:*
مرسی از توضیحت!!
نیلوفر کجایی؟!
پاییز برای من همیشه فصل غم انگیزی بوده ولی بهار همیشه من و عاشق می کرده! با بوی یاسش و اینکه آرزو دارم در یک روز بهاری بمیرم !!
بای
Va Cheghadr in payize lanati halamo beham mizane ! .velesh kon , chetori azizam? delam .. tang shode.
هاهاها من نمی دونم ها باید تو کجای این بلاگ اسکای کوفت گرفته جدید باید متن بنویسم که تقدیم حضار کنم الان یه ساعته ها همچی دارم می گردم یکی به داد ه من برسه وا
ای ول آبجی ستاره نوبره والا
آپدیت چیز خوبیه.امتحانش ضرر نداره ها!آپدیت کردم...یاد بگیر!
پاییزی که آسمونش هم با برگای درختاش سرخ و کبود می شه...
پاییزی که صدای بادش تو رو یاد خیلی چیزا میندازه...
پاییزی که باز باید یه دوست رو فراموش کرد یا از دست داد...
اما باز هم من عاشق پاییزم...
منم عاشق پاییزم و بیشتر از همه مهر!مخصوصا هواش که عشقه و باروناش
سلام
وبلاگ شما جزو وبلاگ های
برتر از نظر بیچاره دات کام
انتخاب شد
ما منتظر حضور
گرم شما در
بیچاره دات کام
هستیم
Http://www.bichare.com
یا حقاگر مارو هم قابل بدونید
لوگویی هست برای دوستان
اگر تمایل داشتید لوگویه مارا
هم در وبلاگ خود قرار دهید
http://www.bichare.com/SHAMSHIR2.swf
یا حق
نیلووووووووووووووفررررررررررررر
سلام نیلوفر جونم...پاک قاطی کردم ابجی...فقط امدم حالت رو بپرسم و بگم دلم برات تنگ شده...دوباره میام فعلا بای عزیزم